كه در عودشان نيز اين خصوصيت هست.
آيات ديگرى هست كه اين خصوصيت را به بيان صريحترى توضيح داده و از آن جمله فرموده است: « قالَ هذا صِراطٌ عَلَىَّ مُسْتَقيمٌ، اِنَّ عِبادى لَيْسَ لَكَ عَلَيْهِمْ سُلْطانٌ اِلاّ مَنِ اتَّبَعَكَ مِنَ الْغاوينَ !» (41 و 42 / حجر) خداوند در اين آيه به قضاى حتمى خود مردم را دو طايفه كرده: يكى آنان كه ابليس نمىتواند گمراهشان كند، و يكى آنان كه به اختيار خود او را پيروى مىكنند دو در نتيجه گمراه مىشوند، همچنان كه فرمود: « كُتِبَ عَلَيْهِ اَنَّهُ مَنْ تَوَلاّهُ فَاَنَّهُ يُضِلُّـهُ !» (4 / حج) و اين قضاى حتمى به گمراهى آنان در اثر متابعتى اسـت كه از ابليـس مىكننـد، نه اين كه متابعتشان از ابليـس اثر قضاى حتمى خدا باشد.
و نيز از آن جملــه آيه: « قالَ فَالْحَــقُّ وَالْحَقَّ اَقُــولُ لاََمْلاََنَّ جَهَنَّــمَ مِنْـكَ وَ مِمَّـنْ تَبِعَـكَ مِنْهُـمْ اَجْمَعيــنَ !» (84 و 85 / ص) اســت كه دلالــت دارد بر تفــرق به دو فريـق.
و چون چنين قضايى بوده خداوند در آيه « قالَ اهْبِطا مِنْها جَميعا بَعْضُكُمْ لِبَعْضٍ عَدُوٌّ فَاِمّا يَأْتِيَنَّكُمْ مِنّى هُدىً فَمَنِ اتَّبَعَ هُداىَ فَلا يَضِلُّ وَ لايَشْقى وَ مَنْ اَعْرَضَ عَنْ ذِكْرى فَاِنَّ لَهُ مَعيشَةً ضَنْكا وَ نَحْشُرُهُ يَوْمَ الْقِيمَةِ اَعْمى!» (123 و 124 / طه) فرموده است: وقتى هدايت من به شما رسيد هر كس هدايتم را پيروى كند گمراه و بدبخت نمىشود، و هر كس از ذكر من اعراض نمايد در دنيا به زندگى تنگى گرفتار مىشود و در آخرت نابينا محشورش مىكنيم.(1)
1- الميـــزان ج 15، ص 104.
قضاهاى رانده شده در موارد اغواى شيطان
« قالَ هذا صِراطٌ عَلَىَّ مُسْتَقيمٌ اِنَّ عِبادى لَيْسَ لَكَ عَلَيْهِمْ سُلْطانٌ اِلاّ مَنِ اتَّبَعَكَ مِـنَ الْـغاوينَ !»
(41 و 42 / حجر)
بر خدا بودن راه شيطان معنايش اين است كه راه شيطان هم مانند همه امور از هر جهت موقوف به حكم و قضاى خداست، و اوست كه هر چيزى از ناحيه او آغاز مىگردد و به سويش انجام مىپذيرد. پس هيچ امرى نيست مگر اين كه او رب و قيوم بر آن است.
« اِنَّ عِبادى لَيْسَ لَكَ عَلَيْهِمْ سُلْطانٌ اِلاّ مَنِ اتَّبَعَكَ مِنَ الْغاوينَ!» اين همان قضايى است كه در آيه سابق در امر اغوا به رانده شدنش اشاره شده، كه مىفرمايد غير او كسى در آن دخالتى ندارد. و حاصل مطلب اين است كه آدم و فرزندانش همگىشان بندگان خدايند، و چنان نيست كه ابليس پنداشته بود كه تنها مخلصين بنده او هستند و چون بنده او هستند به شيطان تسلطى برايشان نداده، و مستقل افسار سرخود نكرده، تا هرچه مىخواهد «كه همان اغواى ايشان است،» مستقلاً انجام دهد، و گمراهشان كند، بلكه همه افراد بشر بندگان اويند، و او مالك و مدبر همه است، چيزى كه هست شيطان را بر افرادى كه خودشان ميل به پيروى او دارند، و سرنوشت خود را به دست او سپردهاند مسلط فرموده، اينهايندكه ابليسبر آنان حكمفرمايى دارد.
آن ملعون براى خود در اغواى بشر دعوى استقلال نمود. و خداى سبحان او را در