« ... ذلِكَ خَيْرٌ وَ اَحْسَنُ تَأْويلاً !» كلمه خير به معناى آن چيزى است كه وقتى امر داير مىشود بين آن و يك چيز ديگر آدمى بايد آن را اختيار كند، و كلمه «تَأْويل» هر چيز به معناى حقيقتى است كه امر آن چيز بدان منتهى گردد، و اين كه مىفرمايد: ايفاء كيل و وزن و دادن آن به قسطاس مستقيم بهتر است، براى اين است كه اولاً كمفروشى يك نوع دزدى ناجوانمردانه است و ثانيا ايفاء كيل وثوق و اطمينان را بهتر جلب مىكند. و « اَحْسَنُ تَأْويلاً،» بودن اين دو عمل از اين جهت است كه اگر مردم اين دو وظيفه را عمل كنند، و كم نفروشند و زياد نخرند رشد و استقامت در تقدير معيشت را رعايت كردهاند، چون قوام معيشت مردم در استفاده از اجناس مورد حاجت بر دو اصل اساسى است، يكى به دست آوردن جنس مرغوب و سالم و به درد بخور و ديگرى مبادله مقدار زايد بر حاجت است با اجناس ديگرى كه مورد احتياج است، آرى هر كسى در زندگى خود حساب و اندازهگيرى دارد كه چه چيزهايى احتياج دارد، و از هر جنسى چه مقدار محتاج است، و چه چيزهايى زياد دارد، و چه مقدار از آن را بايد بفروشد و با قيمت آن اجناس ديگــر مورد حاجــت خود را تحصيــل كند و اگر پــاى كمفروشــى به ميان آيــد حساب زندگى بشر از هر دو سو اختــلاف پيدا كرده و امنيــت عمومـى از ميان مىرود.
و اما اگر كيل و وزن به طور عادلانه جريان يابد زندگىشان و اقتصادشان رشد و استقامت يافته و هر كس هرچه را احتياج دارد به عين آن و به همان مقدار به دست مىآورد، و علاوه نسبت به همه سوداگران وثوق پيدا كرده و امنيت عمومى برقرار مىشود.(1)
1- الميزان ج 25، ص 159.
نهى از پيروى کردن بدون عـلم
« وَ لا تَقْفُ ما لَيْسَ لَكَ بِه عِلْمٌ اِنَّ السَّمْعَ وَ الْبَصَرَ وَ الْفُؤادَ كُلُّ اُولئِكَ كانَ عَنْهُ مَسْـؤُلاً!»
(36 / اسراء)
اين آيه از پيروى و متابعت هر چيزى كه بدان علم و يقين نداريم نهى مىكند و چون مطلق و بدون قيد و شرط است پيروى اعتقاد غير علمى و همچنين عمل غير علمى را شامل گشته، معنايش چنين مىشود: به چيزى كه علم به صحت آن ندارى معتقد مشو و چيزى را كه نمىدانى مگو و كارى را كه علم بدان ندارى مكن زيرا همه اينها پيروى غير علم است. اين در حقيقت امضاى حكمى است كه فطرت خود بشر مىكند و آن وجوب پيروى علم و اجتناب از پيروى غير علم است. آرى انسان فطرتا در مسير زندگىاش در اعتقاد و عملش جز رسيدن به واقع و متن خارج هدفى ندارد، او مىخواهد اعتقاد و علمى داشته باشد كه بتواند به ضرس قاطع بگويد واقع و حقيقت همين است، و اين تنها با پيروى علم فراهم مىشود، گمان و شك و وهم چنين خاصيتى ندارد، به مظنون و موهوم نمىتوان گفت كه عين واقع است.
انسانى كه سلامت فطرت را از دست نداده در اعتقاد خود پيرو آن چيزى است كه آن را حق و واقع در خارج مىيابد، و در عملش هم آن عملى را مىكند كه خود را در