اين ادعا رد نموده پندارش را باطل خواند، و فرمود كه دشمنى او و انتقامش نيز ناشى از قضاى خداست، و تسلطش بر بشر ناشى از تسلط اوست كه او را نسبت به اغواى تنها آنان كه بـه سوء اخـتيار خود پـيروى وى كننـد مسلط فرموده است.
بنابراين ابليس ملعون نبايد به خود ببالد، زيرا عليه خدا كارى از پيش خود نكرده و امرى را عليه او فاسد ننموده است. چه اگر اهل غوايت را اغواء كرده، به قضاى خداى سبحان كه اهل غوايت مىبايستى به وسيله وى در غوايت خود بمانند، كرده است، و حتى خود آن ملعون هم به اين معنا تا حدى اعتراف نموده، و در خصوص غوايت خود گفته است: « رَبِّ بِما اَغْوَيْتَنى!» (39 / حجر) و نيز اگر مخلصين را استثنا نموده باز به قضاى خدا بوده است.
اين معنايى است كه آيه كريمه آن را افاده مىكند، و مىفرمايد هم تسليط ابليس بر غوايت غاوين، و هم رهايى دادن مخلصين از شر او هر دو قضاى خداست، خود يكى از اصــول مهمى است كه توحيد قرآن آن را افاده مىكند: « اِنِ الْحُكْمُ اِلاّ لِلّهِ - هيچ حكم نيست مگــر آن كه از خداســت!» (67 / يوسف) كه آيه فــوق و آياتى بسيــار ديگر دلالت دارند بر اين كه هر حكم ايجابــى و يا سلبى كه هست همه از خداست، و به قضاى او به كرسى مىنشيند.
جهت ديگرى كه خداىتعالى از كلام ابليس رد نمود اين است كه سلطنت ابليس بر اغواى هر كس كه گمراهش مىكند هر چند كه به جعل خداى سبحان و تسليط اوست، الا اين كه اين تسليط خدايى ابتدايى و كدرهاى نيست و چنان نيست كه خداىتعالى افرادى را بدون جهت دستخوش اغواى شيطان نموده، افرادى ديگر را از شر او حفظ نمايد، چه چنين رفتارى را نمىتوان به ساحت قدس خداى سبحان نسبت داد، بلكه اگر جمعى را دستخوش اغواى او مىكند به عنوان مجازات و مسبوق به غوايت خود آن است. دليل بر اين نكته جمله « اِلاّ مَنِ اتَّبَعَكَ مِنَ الْغاوينَ !» (42 / حجر) است كه مىفرمايد: ابليس تنها آن جمعى را اغواء مىكند كه خود آنان غوايت دارند، و به اقتضاى همان غوايت خودشان در پى اغواى شيطان مىروند، پس اغواى شيطان اغواى دومى است. آرى در اين مسأله يك اغوا است دنبال غوايت. و غوايت عبارت است از همان جرمهايى كه خود آدميان مرتكب مىشوند و اغواى ابليس عبارت است از مجازات خداى سبحان.
و اگر اين اغواء ابتدايى و از ناحيه ابليس بود، و گمراهان به دست ابليس خودشان هيچ تقصيرى نداشته باشند بايد همه ملامتها متوجه ابليس باشد نه مردم. حال آن كه او خودش به حكايت قرآن كريم در روز قيامت مىگويد: « من سلطنتى بر شما نداشتم، تنها كار من اين بود كه شما را دعوت كردم، شما به اختيار خود اجابتم كرديد، پس مرا ملامت نكنيد و خود را ملامت كنيد!» (22 / ابراهيم) البته اين سخن از ابليس نيز پذيرفته نيست، زيرا ابليس هم به خاطر سوء اختيارش و اين كه به كار اغواى مردم پرداخت و يا بگو به خاطر امتناعش از سجده بر آدم چوب خدا شد كه به دست او گمراهان را گمراهتر نمايد، ملامت مىشود، آرى او ولايت بر اغوا را به عهده خود گرفت و ولىّ گمراهان گرديد، « اِنّا جَعَلْنَا الشَّياطينَ اَوْلِيآ ءَ لِلَّذينَ لا يُؤْمِنُونَ !» (27 / اعراف) و «كُتِــبَ عَلَيْهِ اَنَّهُ مَنْ تَوَلاّهُ فَاَنَّهُ يُضِلُّهُ وَ يَهْديهِ اِلى عَذابِ السَّعيرِ - قلم قضا بر او چنين رانده شد كه هر كه او را سرپرست خود قرار دهد او گمراهش كند، و به سوى عذاب آتش رهنمونش باشد!» (4/حج) (1)
1- الميـــزان ج 23، ص 242.