معارف قرآن در المیزان نسخه متنی

اینجــــا یک کتابخانه دیجیتالی است

با بیش از 100000 منبع الکترونیکی رایگان به زبان فارسی ، عربی و انگلیسی

معارف قرآن در المیزان - نسخه متنی

علامه سید محمدحسین طباطبایی؛ تألیف: سید مهدی (حبیبی) امین

| نمايش فراداده ، افزودن یک نقد و بررسی
افزودن به کتابخانه شخصی
ارسال به دوستان
جستجو در متن کتاب
بیشتر
تنظیمات قلم

فونت

اندازه قلم

+ - پیش فرض

حالت نمایش

روز نیمروز شب
جستجو در لغت نامه
بیشتر
لیست موضوعات
توضیحات
افزودن یادداشت جدید

است. بنابراين يكى از حقوق موجودات بر ذات الهى اين است كه آن‏ها را به كمال تكوينى و تشريعى كه براى آن‏ها پيش‏بينى شده است هدايت نمايد.
 در بحث نبوت خواهد آمد كه چگونه شؤون تشريعى در تكوينيات دخالت نموده و تحت احاطه قضا و قدر قرار مى‏گيرد، و ما مى‏دانيم كه نوع انسان از نظر تكوين داراى يك نحو وجودى است كه ناچار از انجام دادن يك سلسله امور اختيارى است و آن امور اختيارى منبعث از يك سلسله عقايد نظرى و عملى مى‏باشند پس ناچار لازم است كه يك سلسله قوانين چه حق و چه باطل بر شؤون زندگى بشر حاكم باشد، در اين جا است كه مى‏بينيم ذات مقدس الهى از طرفى يك سلسله اوامر و نواهى را براى انسان تشريع فرموده: تا اين كه انسان با توجه به آن‏ها و هم‏چنين با روبرو شدن با يك سلسله‏حوادث و وقايعى كه در زندگى فردى و اجتماعى او پيش مى‏آيد، قوا و استعدادهاى نهفته خود را ظاهر نموده راه سعادت و يا شقاوت را بپيمايد و به اين ترتيب بديهى است كه مى‏توان بر اين حوادث و بر اين اوامر و نواهى نام امتحان و بلاء و نظاير آن را اطلاق كرد.
همان‏طور كه هدايت عام الهى هميشه از ابتداى وجود موجودات تا پايان زمانى كه در راه سير الى الله مى‏باشند با آن‏ها همراه بوده و هيچ‏گاه منفك و جداى از موجودات نمى‏گردد، تقديرات الهيه‏اى هم كه حامل آن علل و اسباب وجودى اشياء بوده در حقيقت تعيين سرنوشت اشياء با آن‏هاست، و آن‏ها هستند كه موجودى را از حالى به حالى وارد مى‏نمايند، و نيز هميشه از وراى موجودات مشغول انجام وظيفه بوده و او را به طــرف سرنوشتى كه از پيش برايش معيــن كرده است جلو مى‏برنــد كما اين كه جمله « وَ الَّذى قَدَّرَ فَهَدى - آن كه اندازه گرفت سپس راهنمايى كرد!» (3 / اعلى) ظهور در همين معنى دارد و آن را تأييد مى‏كند. و همان‏طور كه عوامل تعيين كننده سرنوشت، موجــودات را به طرف سرنوشت معين خود سوق مى‏دهد، آخرين نقطه هستى آنان نيــز كه در زبــان قــرآن بــه «اجل مسمى» يــاد شــده، آن‏ها را از جلــو به سوى خود مى‏كشاند و خدا مى‏فرمايد:
«ما خَلَقْنَا السَّمواتِ وَ الاَرْضَ وَ ما بَيْنَهُما اِلاّ بِالْحَقِّ وَ اَجَلٍ مُسَمًّى وَ الَّذينَ كَفَروُا عَمّا اُنْذِروُا مُعْرِضُونَ!» (3 / احقاف)
به طورى كه ملاحظه مى‏شود آيه شريفه موجودات را با آخرين نقطه هستى آن‏ها كه اجل مسمى است مرتبط دانسته و بديهى است كه هرگاه يكى از دو شى‏ء مرتبط بر ديگرى تفوق و برترى داشته و روى آن اثر بگذارد، اين حالت را جذب نامند، و اجل‏هــاى مسمى، امور ثابــت و غير متغيــرى هستند كه هميشه اشياء و موجودات را از جـلو به سـوى خود جذب نمــوده به اجــل مسماى خــود نزديكشــان مى‏ســازد.
بنابراين تمامى موجودات به نيروهاى الهى احاطه شده، يك نيرو او را به جلو مى‏راند و قوه‏اى ديگر او را از جلو به سوى خود جذب مى‏كند، و نيروى سومى هم هميشه مصاحب و همراه او بوده و عهده‏دار تربيت او در صحنه حيات مى‏باشد و اين‏ها هستند قواى اصلى‏اى كه قرآن آن‏ها را اثبات مى‏نمايد و اين‏ها غير قواى ديگرى هستند كه حافظ و نگهبان و قرين موجودات در صحنه حيات مى‏باشند مانند ملائكه و شيطان و غير آن.
با اين ترتيب روشن است كه ناموس امتحان قابل نسخ نيست زيرا متكى به يك سنت تكوينى است و نسخ در سنن تكوينى عين فساد مى‏باشد و فساد در تكوين محال است. و به همين معنى اشاره مى‏كند آياتى كه دلالت دارد بر حق بودن دستگاه آفرينش و بعث مانند آيه

/ 118