واژه های نهج البلاغه نسخه متنی
لطفا منتظر باشید ...
لا يحصرسينهاش تنگ نمىشودتبرمانزجار نشان دادناصرمبرندهترلا يزدهىخودپسندى و تكبر نمىكنداغراءتشويق و تحريك كردناختبارامتحان كردنمحاباةكارى از روى هواى نفس انجام دادنتوخجستجو كناشرافمتوجه شدن و نظر كردنثلموانقص و رخنه وارد كردندحدوةسوق دادن و جلب نمودنوسمتبا نشان كردى، نشاندار نمودىاستجلابجلب و جمع نمودنشربآب نهر كه با آن زراعت را آب مىدهندبالةرطوبت زميناحالة ارضتغيير دادن و فاسد كردن زمين تخم رااغتمرآب زمين را فرا گرفتاجمامراحت نمودناستنامةوثوق و اطمينانتغابيتغفلت و بىتوجهى نمودىمضطرب بمالهآنكه مالش را بگردش انداخته و براى تجارت بشهرها مىرودمترفقكسب كننده و منفعت بدست آورندهبائقةهلاك كنندهسمحآسان و عادلانهقارفمرتكب و نزديك شودبؤسىجمع بائس: شخص بسيار فقيرزمنىزمين گيرهاقانعسائلى كه هر چه بدهى قناعت ميكندمعتركسى كه خود را در معرض بخشش قرار مىدهند ولى سؤال نمىكندصوافى الاسلامزمينهائى كه