اصحاب امام علی(علیه السلام) جلد 2

اینجــــا یک کتابخانه دیجیتالی است

با بیش از 100000 منبع الکترونیکی رایگان به زبان فارسی ، عربی و انگلیسی

اصحاب امام علی(علیه السلام) - جلد 2

سید اصغر ناظم زاده قمی

| نمايش فراداده ، افزودن یک نقد و بررسی
افزودن به کتابخانه شخصی
ارسال به دوستان
جستجو در متن کتاب
بیشتر
تنظیمات قلم

فونت

اندازه قلم

+ - پیش فرض

حالت نمایش

روز نیمروز شب
جستجو در لغت نامه
بیشتر
لیست موضوعات
توضیحات
افزودن یادداشت جدید


عدى پس از شهادت امام على


عدى كه اسلام واقعى را در تبعيت از خاندان رسول خدا مى ديد، پس از شهادت امير مؤمنان با سبط اكبر، امام حسن مجتبى عليه السلام بيعت نمود و اين عمل خود را عين اطاعت از امام على عليه السلام مى دانست. او اولين كسى بود كه براى يارى امام حسن عليه السلام در جنگ با معاويه وارد اردوگاه نخليه شد. [ ر. ك: شرح ابن ابى الحديد، ج 16، ص 38. ]

عدى پس از صلح امام حسن عليه السلام همواره وفادارى خود را به خاندان عصمت ابراز مى نمود. به عنوان نمونه وقتى كه نزد معاويه بود و معاويه از او درباره شخصيت امام على عليه السلام پرسيد، گفت:

اى معاويه، به خدا قسم على عليه السلام بسيار دور انديش و با عزم و اراده اى راسخ و جسمى نيرومند بود، به عدالت سخن مى گفت و با قاطعيت فيصله مى داد، علم و حكمت از اطرافش مى جوشيد و از زرق و برق دنيا متنفر و با شب و تنهايى آن مأنوس بود، زياد اشك مى ريخت و بسيار فكر مى كرد، در خلوت ها از خود حساب مى كشيد، و بر گذشته دست ندامت مى سود. لباس كوتاه و زندگى فقيرانه را مى پسنديد.

اى معاويه، حضور او در ميان ما مانند يكى از ما بود، اگر چيزى از او مى خواستيم مى پذيرفت و اگر به حضورش مى رفتيم ما را نزديك خود مى برد و از ما فاصله نمى گرفت، و با اين همه آن قدر با هيبت بود كه در حضورش جرأت سخن گفتن نداشتيم و آن قدر عظمت داشت كه نمى توانستيم به او خيره شويم گويا از دهانش لؤلؤ سفيد كنار هم چيده نمايان مى شود، اهل دين را بزرگ مى شمرد و با فقرا و مساكين محبت مى ورزيد، هرگز افراد قوى از ظلم او در هراس نبودند و ضعيفان از عدالت او مأيوس نمى شدند، به خدا سوگند يك شب به چشم خود ديدم در ساعاتى كه تاريكى شب خميه زده بود او در محراب عبادت ايستاده بود و اشك هايش بر چهره اش مى غلطيد، مانند مار گزيده اى به خود مى پيچيد و مانند مصيبت زده، مى گريست مثل اين است كه الآن آوازش را مى شنوم كه خطاب به دنيا مى كرد و مى گفت:

كان يقول: يا دنيا الىَّ تعرضتِ أم إلىّ تشوّقت غُرّى غيرى، لا حان حينك، قد طلقتك ثلاثاً لا رجعة لى فيك فعيشك حقير و خطرك يسير، آه من قلّة الزاد و بعد السفر و قلة الأنيس؛

اى دنيا متعرض من شده اى و به من روى آورده اى، برو ديگرى را بفريب، اكنون وقت تو نيست، من تو را سه طلاقه كرده ام و رجوعى براى آن در كار نيست، زيرا خوشى تو ناچيز و اهميت و ارزشت اندك است، آه آه از توشه اندك و سفر دور و مونس اندك.

سخن عدى كه به اين جا رسيد، معاويه به شدت متأثر گشت و بى اختيار اشك از چشمانش سرازير شد و با آستين خود، اشك هايش را خشك نمود، و گفت: 'يرحم اللَّه ابا الحسن، كان كذلك؛ خداوند ابوالحسن را رحمت كند، به راستى او همان طور بود كه تو گفتى.' اكنون بگو ببينم، حال درون تو در فراق او چگونه است؟

عدى گفت: صبر من در فراق او، شبيه مادرى است كه فرزندش را در دامنش سربريده باشند كه هرگز اشك چشمش خشك نشود و اندوهش پايان نيابد.

معاويه گفت: آيا هرگز على را فراموش مى كنى؟

عدى گفت: حوادث روزگار كجا قادر است جلوه هاى هميشه زنده او را از ياد و خاطره ام محو كند. [ سفينة البحار، ج 2، ص 170، كلمه عدا. ]

وفات عدى


عدى از معمرين و كسانى است كه عمر طولانى داشته است، وى در سال 67 و به قولى در سال 68 هجرى و به روايتى در سال 69 هجرى در سن 120 سالگى "و به قولى ديگر در سن 180 سالگى" در شهر كوفه مقارن با سال هاى حكومت مختار بن ابى عبيد ثقفى در گذشت و جهان را با قلبى مالامال از ايمان به خدا و پيامبر اسلام صلى الله عليه و آله و اعتقاد به ولايت اهل بيت بدرود حيات گفت. [ سير اعلام النبلاء، ج 4، ص 317؛ اسد الغابه، ج 2، ص 394؛ تاريخ بغداد، ج 1، ص 190. ]

/ 343