ايمان و ثبات قدم ابن حمق در راه اميرالمؤمنين
هنگامى كه امير مؤمنان عليه السلام قصد عزيمت به جانب صفين داشت و سپاهيان اسلام آماده حركت براى جنگ با معاويه بودند كسى به او خبر داد كه حجر بن عدى، و عمرو بن حمق به شاميان دشنام داده و آشكارا از آنان بيزارى مى جويند. حضرت بلافاصله به آن دو يار مخلص خود پيام داد كه از اين كار كه به من خبر رسيده است، دست برداريد.
آن دو به حضور امام عليه السلام آمدند و گفتند: آيا مگر ما بر حق نيستيم؟ به چه سبب ما را از دشنام به آنان منع مى كنى؟ حضرت فرمود:
... چه نيكوست به جاى لعن و نفرين و بيزارى از آنها بگوييد: بار خدايا، خون هاى ايشان و ما را حفظ كن و ميان ما و ايشان را اصلاح نما و آنان را از گمراهى به راه راست هدايت فرما، تا هر يك كه حق را نمى شناسند، بشناسند و هر كدام به ستم و عداوت گراييده اند، از آن دست بردارند.
آن دو گفتند: اى امير مؤمنان، اندرزت را مى پذيريم و از فرهنگ تو ادب مى آموزيم.
مورخان گويند: در همين جا بود كه عمرو بن حمق برخاست و در مقام اطاعت و فرمانبردارى گفت:
اى امير مؤمنان، به خدا سوگند من با تو بيعت نكرده ام و تو را دوست نمى دارم از اين جهت كه ميان من و تو نزديكى است و نه از لحاظ اين كه مالى از تو به من برسد، و نه براى قدرتى كه موجب آوازه و شهرتم شود بلكه من شما را دوست مى دارم براى پنج خصلت كه در شما يافته ام كه اين امتيازها در ديگران يافت نمى شود: يكى اين كه تو پسر عموى رسول خدا و وصى اويى، و ديگر اين كه نخستين كسى هستى كه به آن حضرت ايمان آوردى و از همه مردم در اسلام آوردن پيشگام ترى، و سوم اين كه همسر بهترين زنان امت يعنى فاطمه دخت پيامبرى، و چهارم اين كه پدرِ ذريه و فرزندزادگان رسول خدايى كه ميان ما باقى مانده اند و پنجم اين كه سهم تو در جهاد با دشمنان خدا، از همه مهاجران بيشتر است.
سپس براى تكميل ارادت خود عرضه داشت:
يا على، بر فرض كه من مجبور شوم كوه هاى بسيار بزرگ و سنگين را جا به جا كنم و آب پرطلاطم درياهاى ژرف را بكشم، تا آن كه روزى دوست تو را تقويت و دشمن تو را خوار و زبون سازم، در عين حال خيال مى كنم هنوز نتوانسته ام تمام حقوقى را كه از تو به گردن من است، ادا كرده باشم.
اميرالمؤمنين عليه السلام چون سخنان گرم او را در مقام دفاع از حريم قدس ولايت شنيد در حقش دعا كرد و چنين گفت: 'اللهم نَوِّر قلبَه بالتّقى و اهدِه الى صراط مستقيم؛ بار پرودگارا، دل عمرو بن حمق را به نور پرهيزگارى روشن فرما و او را همواره به راه راستت هدايت كن.'. آن گاه فرمود: 'ليت إنّ في جُندي مائةٌ مِثلَك؛ اى كاش در ميان سپاهيانم، صد تن مثل تو مى داشتم.'
حجر بن عدى عرضه داشت: اى اميرالمؤمنين، به خدا سوگند، در آن صورت سپاهت رو به راه مى شد و ميان آنان كسى كه با تو دغل بازى كند، كم بود. [ وقعة صفين، ص 103؛ شرح ابن ابى الحديد، ج 3، ص 181 و با تغييراتى در الاختصاص، ص 14. ]
عمرو بن حمق در جنگ صفين
عمرو بن حمق در جنگ صفين در ركاب اميرالمؤمنين عليه السلام فرماندهى نيروهاى قبيله خزاعه را عهده دار بود. [ ر. ك: وقعة صفين، ص 205. ] و از اشعارى كه او در آن نبرد مى خوانده است معلوم مى شود كه وى از نتيجه پيروزى و شكست جنگ آگاه بوده است. [ ر. ك: شرح ابن ابى الحديد، ج 8، ص 51. ]