لطفا منتظر باشید ...
شهادت عمرو بن حمق در كوه هاى موصل
به معاويه خبر دادند كه عمرو بن حمق دوست و يار ديرين على عليه السلام فرار كرده و به كوه هاى موصل پناه برده است فوراً به والى و حاكم موصل كه در آن زمان 'عبدالرحمن بن عثمان ام حكم ثقفى' پسر خواهر معاويه بود نوشت كه عمرو را در آن جا موصل دستگير كرده و به شام بفرستد!
عبدالرحمن جمعى از نيروهاى مسلح خود را براى دستگيرى عمرو به كوه هاى موصل اعزام نمود، ولى هنگامى مأموران به او دست يافتند كه وى در اثر مار گزيدگى بدرود حيات گفته بود و يا به قولى در اثر بيمارى درد شكم قدرت بر دفاع نداشت. رفاعة بن شداد كه همراه او بود خواست به جنگ و دفاع بپردازد، ولى عمرو به او توصيه كرد، دست از دفاع بردارد؛ زيرا حمله بى فايده است و به او سفارش كرد اگر مى توانى خود را نجات ده، رفاعه بر اسبى سوار شد و به آنها حمله كرد و از ميانشان فرار نمود كه هرچه خواستند او را دستگير كنند موفق نشدند، ولى عمرو را دستگير نمودند چون از نامش پرسيدند او از معرفى خود امتناع كرد و گفت: كسى هستم كه اگر مرا رها كنيد به نفع شماست و اگر مرا بكُشيد به ضرر شما است. سپس او را نزد عبدالرحمن حاكم موصل بردند، حاكم فوراً او را شناخت و درباره وى با معاويه مكاتبه نمود و دستور خواست.
معاويه در پاسخ نوشت: نخست او را شلاق بزنيد، بعد او را بكشيد، ولى اولين ضربه اى كه بر بدن او زدند، زندگى را به درود حيات گفت و جان به جان آفرين تسليم كرد. سپس سرش را بريدند و به شام فرستادند و اين اولين سرى بود كه در اسلام از شهرى به شهر ديگر حمل گرديد. [ الاغانى، ج 17، ص 148 و ر. ك: تهذيب التهذيب، ج 6، ص 136 و اسد الغابه، ج 4، ص 100. ]
اين واقعه دلخراش در سال 50 هجرى اتفاق افتاده است. [ اسد الغابه، ج 4، ص 101. ]
مقبره اين شهيد راه امامت و هدايت و صحابى بزرگ رسول خدا صلى الله عليه و آله در موصل اكنون به يكى از اماكن زيارتى مسلمانان تبديل شده است. ابو عبداللَّه سعيد بن حمدان پسر عموى سيف الدوله و ناصر الدوله دو فرزند حمدان در سال 336 هجرى عمارتى بزرگ و حرمى وسيع بر مقبره او بنا نهاد و تأسيس اين عمارت موجب بروز فتنه اى ميان شيعيان و مردم سنى گرديد. [ اسد الغابه، ج 4، ص 101. ]
سر بريده عمرو در دامن همسر زندانى او
آمنه بنت شريد همسر عمرو در زمان شهادت همسرش در زندان دمشق به سر مى برد. او به جرم محبت خاندان پيامبر اكرم صلى الله عليه و آله و شخص اميرالمؤمنين عليه السلام به دستور معاويه روانه زندان شد، زمانى كه سر بريده عمرو توسط عمال حكومت شام به دمشق فرستاده شد، معاويه دستور داد براى تشديد رنج هاى روحى همسرش آمنه، آن سر را به زندان ببرند، آمنه پس از آن كه سر همسر خود را شناخت غش كرد و بيهوش شد و هنگامى كه به هوش آمد به رسم زنان عرب، دست بر سر گذاشت و بسى آه و ناله كرد و خطاب به مأموران زندان گفت: واى بر شما، پس از آن كه مدت زيادى ميان من و همسرم جدايى انداختيد و او را متوارى نموديد اكنون با وقاحت تمام، سر بريده اش را به من هديه مى كنيد. [ سند حديث و شرح زندگى اين بانوى رنج ديده را در شرح حالش 'آمنه بنت شريد' آورده ايم. ]
