موضع امام در برخورد اشعث با قنبر
روزى اشعث بن قيس براى حاجتى به در خانه حضرت على عليه السلام آمد و اجازه ورود خواست، اما قنبر به دلايلى اجازه ورود نداد.
اشعث بى شرمى كرد و با مشتى بينى قنبر را خون آلود ساخت، اميرالمؤمنين وقتى از برخورد اشعث با قنبر آگاه شد از خانه بيرون آمد و به او فرمود: 'مالي و لك يا اشعث، أما و اللَّه لو بعبد ثقيفٍ تَمرَّست لا قشّعرت شعيراتك؛ مرا با تو چه كار است اى اشعث "چرا غلام مرا زدى" به خدا سوگند آن گاه كه اسير دست برده ثفيف "حجاج بن يوسف" شوى، موى هاى زير بدنت از بيم او به لرزه در مى آيد.'
شخصى كه در آن جا حاضر بود از خبر غيبى امام عليه السلام تعجب كرد و پرسيد: برده ثقيف كيست؟ امام عليه السلام فرمود: غلامى از قبيله ثقيف است كه همه خاندان عرب را خوار و ذليل مى كند.
شخص ديگرى پرسيد: اى اميرالمؤمنين، چند سال او حكومت مى كند؟ امام فرمود: اگر به حكومت برسد، بيست سال حكومت خواهد كرد. [ شرح ابن ابى الحديد، ج 6، ص 117. ]
سفارش قنبر به حلم و بردبارى
امير مؤمنان عليه السلام با خبر شد مردى به قنبر جسارت كرده و قنبر درصدد تلافى كردن است، لذا امام او را طلبيد و فرمود:
آرام باش اى قنبر، به كسى كه به تو توهين كرده، اهانت نكن كه با اين كار خدا را از خود راضى خواهى كرد و شيطان را به غضب خواهى آورد و دشمنت را نيز با گذشت خود كيفر خواهى داد، پس به آن خدايى كه دانه را در زمين شكافت و انسان را خلق نمود هيچ گاه مؤمنى نمى تواند خداى را آن گونه راضى نمايد كه با حلم مى تواند، و نمى تواند شيطان را آن طور به غضب آورد كه با صمت و سكوت به غضب مى آورد، و نمى تواند نادان را عقوبت كند آن طورى كه با سكوت او را عقوبت مى كند. [ بحارالانوار، ج 71، ص 424. ]
با نصيحت و اندرز امام عليه السلام قنبر متنبه شد و از شخص جسارت كننده درگذشت.