ايمان و وفادارى قيس به امير مؤمنان
بى ترديد قيس يكى از استوانه هاى دين و اركان مذهب تشيع است؛ زيرا اين مرد با همه فضايل و مناقب - كه به شمه اى از آن اشاره شد - پس از رحلت رسول خدا صلى الله عليه و آله مراتب خدمت گزارى خود را به پيامبر اكرم صلى الله عليه و آله با ملازمت امير مؤمنان و ايثار و فداكارى در راه آن حضرت عليه السلام تحكيم بخشيد و با ايمان راسخ و اعتقاد خلل ناپذير به خلافت بلا فصل على عليه السلام از مرزهاى عقيده خود، پاسدارى نمود و در اين راه لحظه اى سست نشد و از قافله حاميان امامت عقب نماند و بدين سان منشأ خدمات بسيارى براى تثبيت مبانى دولت كريمه امير مؤمنان گرديد، و پس از شهادت آن حضرت در دوران امام حسن عليه السلام كه بسيارى از بزرگان او را رها كرده و تنهايش گذاشتند، قيس با صراحت بيان و سخنان حق، در هر محفل و مجلسى از مقام آن حضرت دفاع كرد و فريب وعده هاى معاويه را نخورد و از تهديدهاى او خوفى به دل راه نداد.
شيخ طوسى در رجال خود مى نويسد: قيس از اصحاب رسول خدا صلى الله عليه و آله و از اصحاب امير مؤمنان عليه السلام است و از جمله كسانى است كه با ابوبكر بيعت نكردند. [ رجال طوسى، ص 26، ش 1 و ص 54، ش 1. ]
برقى در اواخر كتاب رجال خود، قيس بن سعد را جزو مخالفان خلافت ابوبكر به شمار آورده است، برقى تعداد مخالفان را دوازده نفر دانسته است كه هر كدام در مقابل منبر ابوبكر برخاستند و در حقانيت اميرالمؤمنين عليه السلام سخن گفتند. [ در كتاب احتجاج طبرسى نام دوازده صحابى پيامبر صلى الله عليه و آله كه با خلافت آبوبكر آشكارا مخالفت كردند، نام برده و سخنان آنان را نقل كرده از جمله: سلمان فارسى، خالد بن سعيد، ابوذر غفارى، مقداد بن اسود، عمار ياسر و... كه در شرح حال آنان توضيح داده ايم، اما نامى از قيس نيامده است. ] قيس بن سعد بن عباده در ميان اين دوازده نفر نيز برخاست و گفت: اى جماعت قريشى تبار، بزرگان شما خوب مى دانند كه اهل بيت پيامبرتان به جانشينى و خلافت، شايسته تر و سزاوارترند، اگر در انتخاب خليفه، سابقه را ملاك قرار مى دهيد، بدانيد كه آنان - اهل بيت - پيشتازان ايمان و گرايش اسلامى بوده اند، و اگر سرسپردگى مطلق و انقياد كامل در برابر مقام والاى رسالت، ملاك برترى و معيار شايستگى است، آنان بيشتر از هر كس مطيع و منقاد فرمان رسول گرامى اسلام صلى الله عليه و آله بوده اند، و تو اى ابابكر، بدان كه خداوند، جانشينى رسول و فرستاده خود را خاص على قرار داده است و تو خود به خوبى از اين موضوع آگاهى و با گوش خود حكم پيامبر صلى الله عليه و آله و سخن ايشان را درباره على، شنيده اى!
حال اى قريشيان: آيا عهد پيامبرتان را ناديده مى گيريد؟ و به تعهد خود پشت پا مى زنيد؟ آيا مى خواهيد با اين معصيت آشكار، اسباب خسران دنيا و آخرت خويش را فراهم آوريد. [ رجال برقى، فصل منكرين بر ابى بكر؛ ر. ك: معجم رجال الحديث، ج 14، ص 93. ]
شيخ مفيد نيز در رساله تحقيقى خود در خصوص لفظ 'مولى' مى نويسد: قيس بن سعد بن عباده رحمه الله، سيد انصار و بزرگ اصحاب مدنى پيامبر اكرم صلى الله عليه و آله، در هنگام عزيمت به صفين اشعارى سروده كه حكايت از ايمان و اعتقاد او به ولايت حضرت امير عليه السلام دارد، دو بيت آن چنين است:
و علىٌ امامنا و امام
يوم قال النبى من كنت مولاه
فهذا مولاه خطب جليل
لسوانا أتى به التنزيل
فهذا مولاه خطب جليل
فهذا مولاه خطب جليل
- روزى كه پيامبر صلى الله عليه و آله فرمود: هر كس را من مولاى اويم، پس اين على مولاى اوست، و اين خطابه بزرگ است. [ الفصول المختاره، ص 236. ]
دستورالعمل امام به قيس
پس از آن كه عثمان به خاطر بدعت ها و ستم هايش به دست مسلمانان هلاك شد و مردم على عليه السلام را به خلافت برگزيدند، امام عليه السلام قيس بن سعد را به حكومت مصر برگزيد [ ر. ك: شرح ابن ابى الحديد، ج 6، ص 57؛ تاريخ طبرى، ج 4، ص 564؛ كامل ابن اثير، ج 2، ص 352. ] و به هنگام اعزام او به مصر چنين فرمود:
سِر الى مصر فقد وليّتكها، و اخرج الى رحلك، و اجمع اليك ثقاتك و مَن أحببت أن يصحَبك حتى تأتيها و معك جند، فان ذلك أرعب لعدوّك و أعزّ لوليّك، فاذا أنت قدمتَها إن شاء اللَّه فاحسِن إلى المحسن، و اشتدّ على المريب، و ارفُق بالعامة و الخاصة، فإنّ الرفق يُمنٌ؛
اى قيس، به سوى مصر حركت كن كه تو را به ولايت آن جا مأمور كردم، اينك به خارج مدينه نزد ياران و نزديكانت برو و افراد مورد اعتماد و كسانى را كه دوست مى دارى همراهت باشند، با خود ببر تا هنگام ورود به مصر با لشكر و جمعيتى وارد شوى زيرا چنين حركتى براى دشمنانت ترسناك تر و براى دوستانت عزت آفرين تر است. به خواست خداوند هرگاه وارد مصر شدى، به نيكان نيكى كن و به افراد مشكوك و مظنون كه قصد آشوبگرى دارند، سخت گير باش و با عموم مردم هم مهربان باش، زيرا نرمى و مدارا فرخنده و مبارك است.
قيس در جواب امام عرض كرد: يا اميرالمومنين، خداوند شما را رحمت كند، آنچه فرمودى، فهميدم؛ اما لشكر و نيروها را من ترجيح مى دهم در خدمت شما بمانند كه به هنگام نياز در دسترس شما باشند و آماده نبرد شوند و من خود به همراه افراد خانواده ام به مصر مى روم، اما آنچه در مورد خوش رفتارى با مردم و مدارا با خلايق سفارش فرمودى، آويزه گوش قرار مى دهم و از خداوند هم در اين باره يارى مى جويم.