فراخوانى قيس به كوفه
قيس بن سعد پس از ورود محمّد بن ابوبكر زمام امور را به وى سپرد و حاضر نشد حتى يك روز با محمّد كه از بستگان سببى او بود، [ خويشاوندى قيس با محمّد بن ابوبكر از اين جهت است كه همسر قيس، خواهر ابوبكر به نام قريبه' بود و محمّد هم فرزند ابوبكر بود، پس قيس شوهر عمه محمّد بن ابوبكر بوده است. ] در مصر بماند لذا حركت كرد، اما به كوفه نرفت و ابتدا وارد مدينه منوره شد. ولى پس از تهديد شدن به قتل از سوى عده اى كه طرفدار معاويه بودند، همراه سهل بن حنيف مدينه را ترك كرده و در كوفه خود به محضر اميرالمؤمنين عليه السلام وارد شد و گزارش كار خود و همه رويدادها و اتفاقاتى كه در زمان كوتاه تصدى امارت مصر با آن مواجه شده بود را به سمع اميرالمؤمنين عليه السلام رساند و حضرت سخن او را تصديق نمود. [ ر. ك: تاريخ طبرى، ج 4، ص 555؛ كامل ابن اثير، ج 2، ص 356؛ شرح ابن ابى الحديد، ج 5، ص 64. ] پس از آن در ركاب امير مؤمنان باقى ماند و به همراه سهل بن حنيف در نبرد صفين شركت نمود.
پرچم مخصوص پيامبر در دستان قيس
منذر بن جارود مى گويد: در زاويه [ مكانى نزديك بصره است. ] سپاهيان و جنگجويان على عليه السلام را مى نگريستم، سپس سوارى ديدم كه بر اسب سرخ گون و در حالى كه جامه سفيد به تن داشت و كلاهى سفيد و عمامه زرد بر سر، تير و كمان بر دوش و شمشيرى بر كمر بسته بود، سوار بر مركب و پاهايش به زمين كشيده و در ميان هزاران نفر سپاهى ديده مى شد و پرچمى زرد رنگ در دست او بود، پرسيدم: اين يكه تاز با اين جلال و جمال كيست؟ گفتند: او قيس بن سعد بن عباده است كه جزو انصار و از طايفه قحطانى ها است. با چنين شخصيت و هيبت و صولتى بود كه امير مؤمنان پرچم رسول خدا صلى الله عليه و آله را در جنگ صفين به دست با كفايت او سپرد.
صعصعة بن صوحان نيز در اين باره مطالب و اشعارى دارد. [ ر. ك: اسد الغابه، ج 4، ص 216؛ الغدير، ج 2، ص 78. ]