اصحاب امام علی(علیه السلام) جلد 2

اینجــــا یک کتابخانه دیجیتالی است

با بیش از 100000 منبع الکترونیکی رایگان به زبان فارسی ، عربی و انگلیسی

اصحاب امام علی(علیه السلام) - جلد 2

سید اصغر ناظم زاده قمی

| نمايش فراداده ، افزودن یک نقد و بررسی
افزودن به کتابخانه شخصی
ارسال به دوستان
جستجو در متن کتاب
بیشتر
تنظیمات قلم

فونت

اندازه قلم

+ - پیش فرض

حالت نمایش

روز نیمروز شب
جستجو در لغت نامه
بیشتر
لیست موضوعات
توضیحات
افزودن یادداشت جدید


مالك در حديث پيامبر


ابن ابى الحديد مى نويسد: محدثان، روايتى از پيامبر صلى الله عليه و آله نقل كرده اند كه بر فضيلت و منزلت والاى مالك اشتر دلالت مى كند و آن شهادت و گواهى قاطع پيامبر صلى الله عليه و آله بر مؤمن بودن مالك است و حديث مزبور را در داستان وفات ابوذر در محل تبعيدگاهش ربذه نقل كرده ايم. در اين جا به طور اجمال و اشاره به آن حديث اكتفا مى كنيم.

ابوذر مى گويد: از پيامبر خدا شنيدم كه فرمود: 'يكى از شما در فلات دور افتاده اى مى ميرد و گروهى از مؤمنان بر جنازه اش حاضر مى شوند' و آن كس من هستم كه در بيابان ربذه از دنيا مى روم و عده اى از راه خواهند رسيد و مرا كفن و دفن خواهند نمود و طولى نكشيد كه عده اى از مسلمانان از راه رسيدند و او را كفن و دفن كردند. از جمله اين افراد مالك اشتر است كه پيش نماز آن گروه شد و بر جنازه ابوذر نماز گزارد. [ ر. ك: شرح ابن ابى الحديد، ج 15، ص 99؛ رجال كشى، ص 65، ح 117. ] بنابراين مالك اشتر از جمله كسانى است كه رسول خدا صلى الله عليه و آله به ايمان و صالح بودن او به طور غيابى شهادت داده است.

دعاى مالك كنار قبر ابوذر، حاكى از عمق ايمان اوست


پس از آن كه مالك اشتر و همراهان از دفن بدن مطهر ابوذر غفارى فارغ شدند. مالك در كنار قبر ابوذر ايستاد و چنين دعا كرد:

بار پروردگارا، اين ابوذر صحابى و يار رسول خدا است كه تو را در ميان بندگانت پرستش كرد و در راه تو با مشركان جنگيد و در دين تو بدعتى ننهاد و تغييرى ايجاد نكرد، لكن اگر منكرى مى ديد با قلب و زبانش اعتراض مى كرد و به همين جهت بر او ستم رفت و تبعيد شد و از حقش محروم گرديد و تحقير و كوچك شد تا آن كه در غربت تنها جان سپرد. بار پروردگارا آنان كه او را محروم كردند و از سرزمين هجرت و حرم رسول خدا بيرونش نمودند، هلاك و نابود گردان.

آن گاه ديگران آمين گفتند و غذايى را كه همسر ابوذر آماده كرده بود، تناول كردند. [ رجال كشى، ص 66، ح 118. ]

/ 343