اصحاب امام علی(علیه السلام) جلد 2

اینجــــا یک کتابخانه دیجیتالی است

با بیش از 100000 منبع الکترونیکی رایگان به زبان فارسی ، عربی و انگلیسی

اصحاب امام علی(علیه السلام) - جلد 2

سید اصغر ناظم زاده قمی

| نمايش فراداده ، افزودن یک نقد و بررسی
افزودن به کتابخانه شخصی
ارسال به دوستان
جستجو در متن کتاب
بیشتر
تنظیمات قلم

فونت

اندازه قلم

+ - پیش فرض

حالت نمایش

روز نیمروز شب
جستجو در لغت نامه
بیشتر
لیست موضوعات
توضیحات
افزودن یادداشت جدید


سرانجام استاندارى محمّد از جانب عثمان


اعتراضات مصريان و ديگر مردم شهرها عليه عثمان به خاطر ارتكاب اعمال غير اسلامى و گماردن انسان هاى فاسد و نالايق بازتاب شديدى به دنبال داشت؛ زيرا طلحه پس از شنيدن شكايت معترضان، عليه عثمان سخنرانى شديدى كرد و عايشه به عثمان پيام فرستاد كه اصحاب رسول خدا صلى الله عليه و آله از تو خواستند كه اين مرد ظالم "عبداللَّه بن سعد بن ابى سرح" را عزل كنى ولى تو گوش ندادى تا يك نفر بى گناه را كشت، پس انصاف كن و به نظر مردم توجه نما. و حضرت على عليه السلام هم به عنوان سخن گوى مردم با عثمان ملاقات كرد و به او فرمود: مردم از تو مردى را به جاى مردى مى خواهند و قبلاً نيز ادعا كردند كه وى خون ريخته، پس او را عزل كن و اگر حقى براى مردم بر عبداللَّه است، قضاوت به حق كن.

عثمان كه خود را با اعتراض شديد مردم مصر و اصحاب رو به رو ديد، گفت: فردى را انتخاب كنيد تا او را والى آن جا قرار دهم. مردم مصر، محمّد بن ابوبكر را پيشنهاد دادند. عثمان فوراً طى نامه اى ابن ابى سرح را عزل و حكم امارت مصر را براى محمّد نوشت. پس از آن محمّد و همراهانش به سوى مصر حركت كردند و گروهى از مهاجر و انصار هم براى نظارت بر اوضاع مصر همراه مصريان رفتند. [ تاريخ الخلفاء، ص 143. ]

اما مصريان "محمّد بن ابوبكر و همراهان" هنوز سه شبانه روز از مدينه دور نشده بودند كه غلام سياهى را ديدند كه بر شترى سوار است و خيلى سريع مى راند، گويا دنبال كسى مى رود يا كسى او را تعقيب مى كند. فوراً غلام را گرفتند و به نزد خود آوردند، اصحاب پيامبر صلى الله عليه و آله كه همراه مصريان بودند به آن غلام گفتند: كار تو چيست؟ گويا فرار كرده اى يا دنبال كسى هستى؟ او گفت: من غلام اميرالمؤمنين "عثمان" هستم كه مرا به جانب استاندار مصر اعزام كرده است.

مردى در آن جمع گفت: استاندار مصر همراه ماست "يعنى محمّد بن ابوبكر" گفت: خير مراد من غير از محمّد است، مرادم عبداللَّه بن سعد است. محمّد بن ابوبكر پرسيد: چه پيامى دارى؟ گفت: نامه. گفتند: نامه چه است به ما بده؟ گفت: نه همراهم نيست؛ ولى مصريان او را تفتيش كردند و بالاخره نامه را در وسايل او پيدا كردند، ديدند نامه از عثمان به عبداللَّه بن سعد حاكم معزول مصر است كه نوشته بود:

اى عبداللَّه، وقتى نامه من به تو رسيد، محمّد بن ابوبكر و فلانى و فلانى، دستگير و به قتل برسان، و در سركار خود بمان تا دستور جديد را به تو ابلاغ كنم! و در آخر نامه، مهر عثمان خورده بود.

مصريان پس از آگاهى از متن نامه به مدينه بازگشتند و اصحاب را جمع كردند از جمله اميرالمؤمنين عليه السلام و طلحه و زبير و سعد در حضور آنان نامه را خواندند و جريان غلام را تشريح نمودند، اين امر سبب شد كه مردم مدينه عليه عثمان انتقاد كنند و عمل او را محكوم نمايند. مصريان و ديگر افرادى كه در مدينه بودند، خانه عثمان را محاصره كردند و سرانجام به قتل او منتهى شد. [ تاريخ الخلفاء، ص 143. ]

ذكر چند فضيلت از محمّد بن ابوبكر


شيخ طوسى مى گويد: محمّد بن ابى بكر از اصحاب رسول خداصلى الله عليه و آله و از اصحاب و اعوان باوفاى امير مؤمنان عليه السلام به شمار مى آمد. وى والى مصر در دولت كريمه حضرت على عليه السلام بود. [ رجال طوسى، ص 30، ش 43 و ص 58، ش 7. ] او از اعضاى شرطة الخميس [ ر. ك: همين اثر، ج 1، ص 105. ] آن حضرت به شمار مى رفت. [ الاختصاص، ص 30. ]

عبداللَّه بن سنان روايت مى كند كه: امام صادق عليه السلام فرمود: 'در واقع فقط پنج نفر از قريش ملازم حقيقى اميرالمؤمنين عليه السلام بودند، در حالى كه سيزده قبيله در حمايت و اطاعت معاويه بودند. يكى از اين پنج يار قريشى، محمّد بن ابى بكر است كه نجابت و پاكى را از طرف مادرش 'اسماء بنت عميس' دارد و چهار قريش ديگر عبارتند از: هاشم بن عتبه "مرقال"، جعدة بن هبيرة مخزومى، محمّد بن ابى حذيفه و ابن ابى العاص بن ربيعه. [ الاختصاص، ص 70. ]

امام صادق عليه السلام فرمود: روزى محمّد بن ابوبكر بر امير مؤمنان وارد شد و گفت: شهادت مى دهم تو اى على، امام واجب الاطاعه هستى و پدرم در آتش است.' امام صادق عليه السلام افزودند: محمّد نجابت را از مادرش دارد نه از پدرش. [ الاختصاص، ص 70. ] امام كاظم عليه السلام نيز محمد را از حواريون امير مؤمنان خوانده است. [ الاختصاص، ص 61. ]

/ 343