توصيه به محمّد بن ابوبكر
... و اعلم يا محمّد، أنّ افضل الفقه الورع فى دين اللَّه، و العمل بطاعته، فعليك بالتقوى فى سرّ أمرك و علانتيه؛ اوصيك بسبع هنّ جوامع الاسلام: أخش اللَّه و لا تخش الناس فى اللَّه، و خير القول ما صدّقه العمل، و لا تقض فى أمر واحد بقضاءين مختلفين فيتناقض أمرُك و تزيغَ عن الحق و أحبّ لعامة رعيّتك ما تحبه لنفسك، و اكره لهم ما تكره لنفسك، و اصلح احوال رعيّتك، و خُضِ الغمرات إلى الحق، و لا تخف لومة لائم. و انصح لمن استشارك، و اجعل نفسك أسوة لقريب المسلمين و بعيدهم؛
اى محمّد، بدان كه بهترين فقه پارسايى در دين خداوند است و عمل به اطاعت از او و بر تو باد بر تقوا در كارهاى پوشيده و آشكارت. تو را به هفت چيز سفارش مى كنم كه اصول عمده اسلام است: از خدا بترس و در راه خدا از مردم مترس. بهترين گفتارها آن است كه كار و عمل آن را تصديق كند. در يك مسئله دو قضاوت مختلف مكن كه كارت دچار تناقض شود و از حق منحرف شوى. براى عموم رعيت خود همان چيزى را بخواه كه براى خود مى خواهى و آنچه را براى خود ناخوش مى دارى، براى آنان هم ناخوش بدار. احوال رعيت خود را اصلاح كن و در گرداب ها به سوى حق فرو شو، و درباره خدا از سرزنش هيچ سرزنش كننده اى مترس. با هر كس كه با تو مشورت مى كند، خيرخواهى كن و خويشتن را سرمشق همه مسلمانان دور و نزديك قرار بده. [ ر. ك: شرح ابن ابى الحديد، ج 6، ص 72 - 67. با تفاوت در عبارت، الغارات، ج 1، ص 179؛ تحف العقول، ص 119؛ امالى مفيد، مجلس 31، ص 260، حديث 3. ]
طرح معاويه براى تصرف مصر
پس از واقعه شوم حكميت، معاويه خود را قدرت على الاطلاق مى دانست و شاميان هم با او به عنوان خليفه بيعت كردند. در چنين شرايطى تمام همت او تصرف مصر بود؛ زيرا مصر هم خطرى براى معاويه بود و هم داراى درآمد فراوانى بود كه خراج زيادى براى حكومت داشت، لذا با مشورت سران قريش به اين نتيجه رسيد كه با نيروى نظامى مصر را به تصرف خود درآورد. براى اين كار ابتدا نامه اى براى مسلمه بن مخلّد و معاوية بن حديج دو تن از مخالفان امير مؤمنان عليه السلام نوشت و آن دو از لشكركشى معاويه به مصر استقبال كردند و زمينه را براى تصرف مصر مناسب ديدند، لذا معاويه عمروعاص را با شش هزار نيرو راهى مصر كرد. [ ر. ك: تاريخ طبرى، ج 5، ص 97؛ شرح ابن ابى الحديد، ج 6، ص 79؛ كامل ابن اثير، ج 2، ص 411. ]
وقتى عمروعاص به نزديكى مصر رسيد، طرف داران عثمان نزد او جع شدند و او نامه اى به محمد بن ابوبكر نوشت و از محمد خواست از مصر خارج شود و الا مردم مصر او را تسليم عمروعاص خواهند كرد.