محمّد و آمادگى براى مقابله با عمروعاص
چون محمّد بن ابوبكر دستور استقامت و مقاومت را از امام عليه السلام دريافت كرد، اهل مصر را جمع كرد و در ميان آنان برخاست و پس از سپاس و ستايش خداوند، چنين گفت:
اما بعد، اى گروه مؤمنان، همانا مردمى كه هتك حرمت مى كردند و گمراهى را دامن مى زدند و با زور و ستم بر مردم مسلط مى شدند، اينك به دشمنى با شما برخاسته اند و لشكرها آهنگ شما كرده اند، بنابراين هر كس خواهان بهشت و مغفرت آمرزش الهى است به جانب آنان بيرون برود و در راه خدا با آنها جهاد نمايد به همراه كنانة بن بشر شتابان برويد كه خداوند شما را رحمت كند.
كنانة بن بشر با دو هزار نفر براى مقابله با عمرو عاص حركت كرد و محمّد بن ابوبكر هم با دو هزار نفر در مصر باقى ماندند. كنانه همراه نيروهايش با غيرت خاصّى نخست قواى عمروعاص را شكست داد و آنان را متوارى كردند؛ اما عمرو كه خود را در ورطه هلاكت مى ديد از معاوية بن حديج كندى استمداد كرد و معاوية بن حديج با قبيله خود به كمك قواى متوارىِ پسر عاص شتافت.
اما كنانه و نيروهايش تاب مقاومت نداشتند لذا در نهايت همگى كشته و يا متفرق شدند و راه پيش روى عمرو عاص به مصر هموار شد. [ شرح ابن ابى الحديد، ج 6، ص 85؛ تاريخ طبرى، ج 5، ص 103؛ به اختصار كامل ابن اثير، ج 2، ص 412. ]
شهادت محمّد بن ابوبكر
معاوية بن حُديج و عمرو عاص با نيروهاى زيادى كه همراه داشتند به مركز حكومت مصر حمله ور شدند و چون ياران محمّد بن ابوبكر خود را قادر به مقاومت نمى ديدند، متفرق شدند و محمّد را تنها گذاشتند، محمّد نه اسلحه اى داشت و نه توان و قدرتى كه بجنگد لذا آرام از شهر خارج شد و در خرابه اى پنهان شد. معاوية بن حديج هم به تعقيب محمّد از شهر بيرون رفت و او را در آن خرابه پيدا كرد. در اين هنگام عبدالرحمن بن ابى بكر، برادر پدرى محمّد كه در لشكر عمروعاص بود به سرعت خود را به عمروعاص رساند و گفت: محمّد برادرم را نبايد دست بسته اعدام كنيد، كسى را نزد معاوية بن حديج بفرست تا او را نكشد. عمروعاص براى ابن حديج پيام فرستاد كه از كشتن محمّد دست بردارد و او را زنده بياورد. اما ابن حديج گفت: شما كنانة بن بشر پسر عموى مرا كشتيد، آيا من محمّد را رها كنم؟ در اين لحظات محمّد كه نزديك بود از تشنگى تلف شود، گفت: مقدارى آب به من بنوشانيد. معاوية بن حديج گفت: به تو آب نمى دهم تا تشنه بميرى و آن گاه گفت و گوهاى ديگرى ميان آن دو صورت گرفت تا اين كه معاوية بن حديج از پاسخ محمّد به خشم آمد و با شمشير سر از پيكرش جدا كرد و سپس او را در شكم الاغ مرده اى نهاد و به آتش كشيد. [ شرح ابن ابى الحديد، ج 6، ص 85؛ تاريخ طبرى، ج 5، ص 103؛ به اختصار كامل ابن اثير، ج 2، ص 412. ]
شهادت محمّد در سن 28 سالگى و در ماه صفر سال 38 هجرى در شهر مصر واقع شد. [ سفينة البحار، ج 1، ص 312، ماده حمد. ]