بازتاب شهادت محمّد بن ابوبكر در روحيه على
شهادت محمد بن ابوبكر ضايعه ناگوارى بود كه همه دوست داران امير مؤمنان عليه السلام را به شدت متألم ساخت و بيش از همه خود امير مؤمنان عليه السلام داغدار و نگران بود. او مردم را به خاطر كوتاهى در كمك به محمد سرزنش و آن گاه فرمود:
ألا و إنّ مِصرَ قد افتتحها الفَجَرة أولياءِ الجورِ و الظلم، الذين صَدُّوا عن سبيل اللَّه، و بَغَوا الإسلام عِوجا، ألا و إنّ محمّد ابن أبى بكر قد استَشْهد رحمة اللَّه عليه، و عنداللَّه نحتسبه أما و اللَّه لقد كان ما علمت و ينتظر القضاء و...؛
آگاه باشيد كه مصر را گروهى از تبهكاران فتح كردند، آن دوستداران جور و ستم و همان هايى كه مردم را از راه خدا بازداشتند و اسلام را به انحراف كشاندند، محمّد بن ابى بكر را به شهادت رساندند، رحمت خداوند بر او باد، و ما شهادت او را به حساب خداوند مى گذاريم، همانا به خدا سوگند، آن محمّدى كه من مى شناسم، از آنهايى بود كه در انتظار مرگ بود و براى جلب رضاى خدا و اجر اخروى كار مى كرد. و از چهره هر نابكار نفرت داشت و چهره مؤمنان و صالحان را دوست مى داشت. [ شرح ابن ابى الحديد، ج 6، ص 91. ]
اميرمؤمنان عليه السلام پس از ايراد سخنرانى از منبر پايين آمد و به منزل رفت؛ اما حضرتش در فراق محمّد بن ابوبكر به قدرى بى تابى كرد كه برخى دوستانش عرضه داشتند، شما در فراق محمّد خيلى شديد ناراحتيد؟ حضرت فرمود: 'چگونه مى توان آرام بود، مگر نه اين كه او براى من ربيب و بزرگ شده در دامان من بود، و براى فرزندانم برادر بود و من هم براى او پدر بودم و او را فرزند خود مى خواندم.' [ سفينة البحار، ج 1، ص 312 ماده حمد. ]
از سوى ديگر مردم شام از شهادت محمد شادمان شدند و معاويه اين واقعه را به مردم شام تبريك گفت. [ ر. ك: شرح ابن ابى الحديد، ج 6، ص 91؛ كامل ابن اثير، ج 2، ص 414؛ سفينة البحار، ج 1، ص 313. ]
اندوه اسماء در شهادت فرزندش محمّد
اسماء - مادر محمّد بن ابى بكر - وقتى از شهادت محمّد آگاه شد، به شدت ناراحت گرديد ولى خشم خود را به ظاهر فرو خورد و به محل نمازگزاران رفت و چنان متأثر شد كه خون از دهان "پستان هايش" فوران كرد، و همان گونه كه رسول خدا صلى الله عليه و آله در خوابى كه اسماء ديده بود "قبلاً نقل كرديم" فرمود: خداوند پسرى از ابوبكر به تو مى دهد، نامش را محمّد بگذاريد و خداوند او را مايه خشم كافران و منافقان قرار مى دهد. و به تعبير پيامبر صلى الله عليه و آله، محمّد چنين بود. [ ر. ك: شرح ابن ابى الحديد، ج 6، ص 91؛ كامل ابن اثير، ج 2، ص 414؛ سفينة البحار، ج 1، ص 313. ]