مخنف در جنگ صفين
اميرالمؤمنين عليه السلام در جنگ صفين سپاه خويش را به لشكرهايى و سپس به گردان هايى تقسيم كرد و بر هر لشكر يا گردانى امير و فرماندهى گماشت. در اين تقسيم بندى مخنلف بن سليم را بر قبايل ازد، بجيله، خثعم، انصار از اصحاب و خزاعه فرماندهى داد. [ ر. ك: وقعة صفين، ص 117؛ شرح ابن ابى الحديد، ج 3، ص 194؛ تهذيب التهذيب، ج 8، ص 94. ]
نصر بن مزاحم نقل مى كند: هنگامى كه مخنف بن سليم به عنوان نماينده قبيله ازد عراق "از سپاه على عليه السلام" به مقابله با قبيله ازديان شام رفت، پس از حمد و سپاس خداوند و درود بر پيامبر گرامى اسلام صلى الله عليه و آله گفت: همانا پيشآمد ناگوار و آزمون بزرگى است كه ما مجبور به رويارويى با خويشان خود شده ايم و آنان هم مجبور به مقابله با ما شده اند، به خدا سوگند، ما در اين جنگ فقط دست ها و بال هاى خود را با شمشير قطع مى كنيم و اگر چنين حمايتى از سرورمان نكنيم، خالص و پاك دل نيستيم و عزت و شكوهمندى قبيله خود را از ميان برده و كانون خويش را خاموش كرده ايم.
پس از سخنان صريح و كوبنده مخنف، جنگى بين ازديان عراقى به رهبرى مخنف با ازديان شامى درگرفت و افرادى از هر دو گروه كشته شدند. از گروه مخنف افرادى مثل جندب بن زهير، و عبداللَّه بن ناجد و... به شهادت رسيدند و مخنف در اين نبرد مردانه جنگيد و وفادارى خود را نسبت به امام خويش به اثبات رسانيد. [ ر. ك: وقعة صفين، ص 262. ]
مخنف و يارى مالك بن كعب كارگزار امام
مخنف بن سليم با اين كه مسئول جمع آورى ماليات و صدقات در منطقه فرات تا قبيله بكر بن وائل بود ولى در موقعى كه مالك بن كعب ارحبى كارگزار اميرالمؤمنين عليه السلام در عين التمر، در حمله نعمان بن بشير از مخنف بن سليم يارى خواست، او بدون درنگ فرزندش عبداللَّه بن مخنف را همراه با پنجاه نفر به كمك مالك فرستاد، و حضور اين نيروهاى كمكى سبب تقويت لشكريان مالك شد كه نعمان مجبور به عقب نشينى و فرار از معركه گرديد. [ ر. ك: شرح ابن ابى الحديد، ج 2، ص 304؛ تاريخ طبرى، ج 5، ص 133. تفصيل بيشتر اين جنگ و ستيز را در شرح حال مالك بن كعب ارحبى ملاحظه نماييد. ] و مالك بن كعب طى نامه اى به امير مؤمنان خشنودى خود را از اقدام مخنف به اطلاع آن حضرت رساند.
مخنف بن سليم، جدّ اعلاى مورخ مشهور شيعى و جليل القدر، ابو مخنف لوط بن يحيى است. [ طبقات الكبرى، ج 6، ص 35؛ اسد الغابه، ج 5، ص 123. ]