اصحاب امام علی(علیه السلام) جلد 2

اینجــــا یک کتابخانه دیجیتالی است

با بیش از 100000 منبع الکترونیکی رایگان به زبان فارسی ، عربی و انگلیسی

اصحاب امام علی(علیه السلام) - جلد 2

سید اصغر ناظم زاده قمی

| نمايش فراداده ، افزودن یک نقد و بررسی
افزودن به کتابخانه شخصی
ارسال به دوستان
جستجو در متن کتاب
بیشتر
تنظیمات قلم

فونت

اندازه قلم

+ - پیش فرض

حالت نمایش

روز نیمروز شب
جستجو در لغت نامه
بیشتر
لیست موضوعات
توضیحات
افزودن یادداشت جدید


معقل در نبرد صفين


معقل در صحنه نبرد صفين به دستور اميرالمؤمنين عليه السلام فرماندهى گروه تميم و ضبه و رباب از گروه قريش و كنانه و اسد را در اختيار داشت [ وقعة صفين، ص 117. ] و با نيروهاى تحت امرش چون شيران خشمگين در برابر دشمن مى غرّيد و همدوش با ديگر فرماندهان دلاور سپاه امام عليه السلام همانند مالك اشتر، عمّار ياسر، حجر بن عدى با لشكر شام مى جنگيد و دشمن را در رسيدن به اهداف شوم خود نوميد مى ساخت.

در نبرد نهروان


او در نبرد نهروان نيز به يارى امام زمان خويش برخاست و بدون هيچ تزلزل و ترديدى با افراد جاهل و نادان اما متظاهر به اسلام و دين به مبارزه پرداخت. او در اين نبرد فرمانده جناح چپ سپاه امير مؤمنان بود. [ ر. ك: تجلى امامت اثر ديگر مؤلف بخش جنگ نهروان. ]

تعقيب خريت بن راشد


خريّت بن راشد از ياران اميرالمؤمنين عليه السلام در جنگ صفين بود، اما پس از ماجراى حكميت و شكست آن، بناى مخالفت با امام عليه السلام گذاشت و سى نفر از بنى ناجيه را با خود همراه كرد و به بصره و از آن جا به اهواز فرار كرد و جمعى از هم فكرانش نيز به او پيوستند و از آن جا كه در جنگ با زياد بن خصفه "از سوى اميرالمؤمنين عليه السلام" خود را در حال شكست مى ديد، شبانه فرار كرد. سپس زياد نامه اى به امام نوشت.

هنگامى كه نامه زياد بن خصفه به حضرت على عليه السلام رسيد و آن را براى مردم خواند در اين موقع معقل بن قيس رياحى برخاست و عرض كرد: اى امير مؤمنان، خداوند همواره كارت را به صلاح دارد، شايسته اين بود در مقابل هر يك از آنها ده تن از مسلمانان را روانه مى كردى كه چون به آنان برسند، نابودشان كنند و ريشه آنان را از بُن بركنند.

حضرت پيشنهاد معقل را پسنديد و به او فرمود: اى معقل خودت مجهز و آماده شو كه به سوى آنان بروى و دو هزار نيرو از مردم كوفه را كه يزيد بن معقل هم ميان آنان بود، با او همراه كرد و براى ابن عباس هم كه استاندار امام در بصره بود، نوشت كه مردى شجاع و پايدار و معروف به صلاح را همراه دو هزار نيرو از مردم بصره به كمك معقل بن قيس گسيل دار و چون آن مرد از بصره بيرون برود امير ياران خود خواهد بود ولى وقتى به معقل برسد، از او اطاعت كند و فرمانده هر دو گروه معقل خواهد بود. سپس امام عليه السلام نامه اى براى زياد بن خصفه نوشت و ضمن تشكر از خدمات او، دستور داد به سوى كوفه باز گردد.

وقتى نامه امير مؤمنان عليه السلام به معقل رسيد، كه دستور داده بود خرّيت را در هر شهر و ديارى باشد تعقيب نمايد، معقل بلافاصله از جاى او پرس و جو كرد و گفتند: او به منطقه درياى فارس و كرانه آن فرود آمده و در آن جا قوم خود را از فرمان بردارى على عليه السلام بازداشته و افراد قبيله عبدالقيس و عرب هاى وابسته به آنان را به فساد و تباهى كشانده است. قوم او هم در سال جنگ صفين و هم در اين سال زكات خود را نپرداخته اند.

معقل بن قيس همراه با لشكر خود كه از مردم كوفه و بصره بودند در تعقيب آنها حركت كرد و به سواحل درياى فارس وارد شد و در كناره دريا فرود آمد، همين كه خبر آمدن معقل به خرّيت رسيد، فوراً با گروه هاى همراه و مردم منطقه به گفت و گو پرداخت و همه آنها را به جنگ با نماينده اميرالمؤمنين عليه السلام متقاعد نمود و با هر گروهى به تناسب افكارشان محرمانه صحبت كرد و به طرفداران عثمان مى گفت: من با شما موافقم كه عثمان مظلومانه كشته شد، به شيعيان على كه عقيده خوارجى داشتند مى گفت: من با شما هستم و على حق نداشته كه مردان را در دين خدا حَكَم قرار دهد و به كسانى كه زكات نداده بودند، مى گفت: زكات را نگه داريد و به خويشان و نزديكان خود و يا به مستمندان محل بدهيد و به مسيحيان كه تازه مسلمان شده بودند و اين شرايط زمانه را ديده بودند، و از اين درگيرى و جنگ هاى داخلى رنج مى بردند و آيين خود را كه آرامش و صلح بود بر اسلام ترجيح مى دادند، به آنها مى گفت: دين خود شما بهتر است تا دين اسلام كه اين همه خشونت در آن است، و با آنها كه به مسيحيت بازگشته بودند، صحبت كرد كه اگر على بر شما پيروز شود، مرام او اين است كه همه شما را مى كشد، پس پايدارى و استقامت كنيد تا بر شما پيروز نشود، با اين سخنان آنها را هم فريب داد خلاصه جمعيت زيادى از بنى ناجيه و گروه هاى ديگر را دور خود جمع كرد و آماده جنگ شد. [ ر. ك: تجلى امامت اثر ديگر مؤلف بخش جنگ نهروان. ]

وقتى اميرالمؤمنين عليه السلام از نيروهاى خرّيت آگاه شد و دانست كه تركيب نيروهاى او از مسلمانان و مسيحى و عرب و عجم هستند، بلافاصله نامه اى بسيار جالب كه مشتمل بر دستورهاى ارزنده اى بود در جهت برخورد با فريب خوردگانى كه گرد خريت بن راشد جمع شده بودند، براى معقل فرستاد، آن نامه چنين بود:

من عبداللَّه على اميرالمؤمنين الى من قُرى ء عليه كتابى هذا، من المسلمين و المؤمنين و المارقين و النصارى و المرتدين، سلامٌ على من اتبع الهدى و آمن باللَّه و رسوله و كتابه، و...؛

از بنده خدا امير مؤمنان على براى هر كس از مسلمانان، مؤمنان، خوارج، مسيحيان و از دين برگشتگان كه اين نامه برايشان خوانده شود. سلام بر هر كس كه از هدايت پيروى كند و به خدا و رسول و كتابش و برانگيخته شدن پس از مرگ معتقد باشد و به عهد خدا وفا كند و از خيانت پيشگان نباشد.

/ 343