اصحاب امام علی(علیه السلام) جلد 2

اینجــــا یک کتابخانه دیجیتالی است

با بیش از 100000 منبع الکترونیکی رایگان به زبان فارسی ، عربی و انگلیسی

اصحاب امام علی(علیه السلام) - جلد 2

سید اصغر ناظم زاده قمی

| نمايش فراداده ، افزودن یک نقد و بررسی
افزودن به کتابخانه شخصی
ارسال به دوستان
جستجو در متن کتاب
بیشتر
تنظیمات قلم

فونت

اندازه قلم

+ - پیش فرض

حالت نمایش

روز نیمروز شب
جستجو در لغت نامه
بیشتر
لیست موضوعات
توضیحات
افزودن یادداشت جدید

طرماح و مبادله پيام بين كوفه و دمشق


قبل از آغاز جنگ صفين نامه هايى بين اميرمؤمنان على عليه السلام و معاويه مبادله شد، معاويه در يكى از نامه هاى هشدار دهنده و تهديدآميز به حضرت على عليه السلام چنين نوشت:

اما بعد، اى على، با شعله هاى سوزنده اى كه هيچ بادى آن را تكان نخواهد داد و هيچ آبى آن را خاموش نخواهد كرد به سويت مى آيم؛ آرى با شعله هايى كه هرگاه بيايد همه چيز را سوراخ كند و بسوزاند، والسلام.

اميرمؤمنان عليه السلام با ديدن نامه معاويه، پاسخ دندان شكنى براى او نوشت، متن نامه اميرمؤمنان عليه السلام بدين شرح است:

به نام خداوند بخشنده مهربان، اما بعد اى معاويه، در نامه اى كه فرستادى دروغ گفتى، مگر نمى دانى من على بن ابى طالب، پدر حسن و حسينم، من همان كسى هستم كه جد، عمو، دايى و پدرت را به هلاكت رساندم، من همانم كه خويشاوندان تو را در جنگ هاى بدر و اُحد به هلاكت رساندم، و بدان كه همان شمشير امروز در دست من است و امروز با قلبى پر جرأت و بازوانى پر قدرت آن شمشير را حمل مى كنم. اى معاويه، خداى من پرودگار عالم و پيامبرم محمد مصطفى صلى الله عليه و آله و سلاحم همان شمشيرى است كه داغ جراحات آن در ميان خاندانِ تو هنوز تسلى و التيام نيافته است، سلام بر كسى كه از هدايت خدا پيروى نمايد. [ اختصاص شيخ مفيد، ص 138. ]

اميرمؤمنان سپس نامه را لاك و مهر نمود و به سفير موثق و نماينده امين و كاردانِ خود، طرماح بن عدى سپرد كه آن را به دمشق برده و به معاويه برساند و پاسخش را بياورد.

طرماح نامه را گرفت و بر مركبى تيزرو سوار شد و عازم شام گرديد.

طرماح به محض آن كه چشمش به معاويه افتاد گفت: 'السلام عليك ايها الملك؛ سلام بر تو اى پادشاه.'

معاويه گفت: چرا مرا اميرالمؤمنين خطاب نكردى؟

طرماح گفت: مؤمنين ما هستيم، چه كسى تو را بر ما امارت داده كه تو را امير بخوانم؟

معاويه گفت: نامه ات را بده.

طرماح گفت: من كراهت دارم روى فرش هاى كاخت قدم بگذارم، لذا جلو نمى آيم تا نامه را به دستت بدهم.

معاويه گفت: بسيار خوب پس آن را به وزيرم تحويل بده.

طرماح نامه را به وزير و غلام او هم نداد.

معاويه در اين موارد با همگان مدارا مى كرد و حوصله زايدالوصفى از خود نشان مى داد كه اين از سياست هاى او بود، لذا خود برخاست و نامه را از طرماح گرفت و پس از قرائت نامه، پرسيد: اى اعرابى، على را در چه وضعيّتى ترك كردى؟

/ 343