اصحاب امام علی(علیه السلام) جلد 2
لطفا منتظر باشید ...
طرماح گفت: اى معاويه، مولايم را وقتى ترك كردم كه به خدا قسم هميشه چابك، آزاد، منظم، كريم، شجاع و سخى بود، او با هيچ لشكرى روبرو نمى شد، مگر به سويش شتافت، و با هيچ هماوردى روبرو نشد، مگر او را خوار و پست نمود و با هيچ دژ و كاخى مواجه نشد، مگر آن كه آن را تسخير كرد و يا ويران ساخت.
معاويه براى اطلاع از روحيه خاندان و ياران امير مؤمنان عليه السلام پرسيد: اصحاب و ياران على را چگونه ترك كردى؟
طرماح گفت: زمانى كه آنان را ترك كردم على عليه السلام در ميانشان مانند ماه شب چهارده در بين ستارگان بود، او اگر فرمان دهد، اطاعتش مى كنند و اگر نهى و منعشان كند، دورى مى جويند.
معاويه گفت: اى اعرابى، من فكر نمى كنم در ميان ياران على، كسى از تو عالم تر و خردمندتر باشد.
طرماح - اين تربيت شده مكتب امامت - گفت: واى بر تو، اى شقى، براى اين سخنت از خدا آمرزش بخواه و يك سال به كفاره آن روزه بگير؛ اى شقى، اگر اصحاب ادب و ارباب سخن را كه در كنار على جمع شده اند، مى ديدى، هر آينه در درياى بى كران علومشان غرق مى شدى.'
معاويه همين كه كلمه شقى را شنيد در غضب شد و گفت: واى بر مادرت اى طرماح.
طرماح گفت: بلكه درود بر مادرم كه مرا مؤمن زاييد و از منافقى چون تو چشم پوشيد. معاويه اين بار به تطميع متوسل شد و گفت: اى طرماح، آيا مى خواهى جايزه اى به تو عطا كنم؟ طرماح گفت: آرى، من جانت را مى خواهم، حال چه طور از گرفتن مالت امتناع كنم؟ معاويه دستور داد، يك صد هزار درهم برايش آوردند، بعد پرسيد: آيا بيشتر مى خواهى؟
طرماح گفت: پس بيشتر بده كه دست دهنده سيد و بزرگ قوم است. معاويه دستور داد يك صد هزار درهم ديگر بياورند، طرماح گفت: سيصد هزار درهم بده كه عدد فرد باشد و خداى واحد هم فرد است و بعد آن را به نهصد هزار برسان.
معاويه گفت: بسيار خوب، حال چه مى گويى؟
جواب داد: خدا را ستايش مى كنم و تو را مذمت.
معاويه پرسيد: ديگر چرا؟ واى بر مادرت.