اصحاب امام علی(علیه السلام) جلد 2

اینجــــا یک کتابخانه دیجیتالی است

با بیش از 100000 منبع الکترونیکی رایگان به زبان فارسی ، عربی و انگلیسی

اصحاب امام علی(علیه السلام) - جلد 2

سید اصغر ناظم زاده قمی

| نمايش فراداده ، افزودن یک نقد و بررسی
افزودن به کتابخانه شخصی
ارسال به دوستان
جستجو در متن کتاب
بیشتر
تنظیمات قلم

فونت

اندازه قلم

+ - پیش فرض

حالت نمایش

روز نیمروز شب
جستجو در لغت نامه
بیشتر
لیست موضوعات
توضیحات
افزودن یادداشت جدید

تذكراتى به ابو موسى در ماجراى حكميت


زمانى كه ابو موسى اشعرى نماينده منتخب مردم عراق براى مذاكرات صلح عازم 'دومة الجندل' محل برگزارى مذاكرات بود، شريح بن هانى دست او را گرفت و خطاب به وى گفت:

اى ابو موسى، تو به كارى بسيار بزرگ و سرنوشت ساز گماشته شده اى كه شكست در آن، فاجعه دردناك و ضايعه اى جبران ناپذير براى اسلام و مسلمانان است و اگر فتنه و لغزش در آن روى دهد هرگز اصلاح نمى شود؛ زيرا تو در پايان اين مذاكرات چه به صلاح خويش رأى دهى و چه به ضرر خود، تصور مى شود حق است و آن را صحيح و مشروع مى پندارند، اگر چه ناحق و ناروا و باطل باشد.

اى ابوموسى، تو خود مى دانى اگر معاويه بر مردم عراق حكومت كند آنان را نابود خواهد كرد و حال آن كه اگر على عليه السلام بر شاميان حاكم شود، كوچك ترين لطمه اى براى مردم شام در پى نخواهد داشت؛ بنابراين با دقت قدم بگذار و بدان چه مى كنى. اى ابو موسى، در ضمن هنگامى كه به كوفه آمده بودى و نيز موقعى كه در كوفه فرماندار بودى از همراهى با على عليه السلام در جريان جنگ جمل مخالفت مى كردى و مردم را از پيوستن به على عليه السلام و يارى او در جنگ باز مى داشتى برخى از مردم اين را خيانت مى پندارند، بنابراين اگر امروز در امر مذاكرات شكست بخورى و امتيازى به نماينده شام بدهى، گمان مردم در مورد خيانت تو به يقين مى رسد و اميدشان به عاقبت اين مذاكرات، به يأس و نوميدى تبديل مى شود.

شريح در اين مورد اشعارى هم سرود. [ وقعة صفين، ص 533؛ شرح ابن ابى الحديد، ج 2، ص 242. ]

ابوموسى، اين مرد نادان و مغرور گفت: براى قومى كه مرا به خيانت متهم دارند پس سزاوار نيست مرا گسيل دارند كه باطلى را از آنان دفع كنم يا حقى را برايشان بگيرم. [ وقعة صفين، ص 534. ]

اشتباه ابوموسى از همين جا ناشى مى شد كه فكر مى كرد مردم او را براى استيفاى حقشان صالح مى دانند، و نمى دانست و يا نمى خواست بداند كه بزرگان و افراد فهيم جامعه اسلامى آن روز به حكميت او راضى نبوده و تنها جمعى به خاطر يمانى بودن او و نيز لجبازى با مالك اشتر و ابن عباس و... وى را برگزيدند، و اصولا مسئله حكميت بر اساس حيله و تزوير معاويه و عمروعاص كه قرآنها را بالاى نيزه كرده تا از شكست قطعى رهايى يابند به وجود آمده است.

/ 343