قضا و وعد، مانند: « وَ لَوْ لا كَلِمَةٌ سَبَقَتْ مِنْ رَبِّكَ لَقُضِىَ بَيْنَهُمْ ! » (110/ هود) كه مقصود از كلمهاى كه مىفرمايد در سابق گفته شده آن سخنى است كه در موقع هبوط آدم بـه وى فـرمـوده بـود: « وَ لَكُــمْ فِـى الاَرْضِ مُسْتَقَـرٌّ وَ مَتـاعٌ اِلــى حيـنٍ!» (24 / اعــراف) يـا آن جا كه فـرموده: « حَقَّتْ عَـلَيْهِمْ كَلِمَةُ رَبِّكَ - حتمى شد برايشان حكم پروردگارت!» (96 / يونس) گاهى هم به معناى موجود خارجى از قبيــل انسان استعمال مىشود، مانند: « اِنَ اللّهَ يُبَشِّرُكِ بِكَلِمَةٍ مِنْهُ اسْمُهُ الْمَسيحُ عيسَى ابْنُ مَرْيَمَ ! » (45 / آلعمران) و مسيح را از اين جهت مورد استعمال اين كلمه قرار داده كه خلقت مسيح عليهالسلام خارقالعاده بوده و عادت در خلقت انسان بر اين جارى است كه به تدريج صورت گيرد و مسيح به كلمه ايجاد به وجـود آمد.
ظــاهــر سيــاق آيــات: « وَ تَمَّتْ كَلِمَتُ رَبِّكَ صِدْقا وَ عَدْلاً...!» مىرساند كه مراد از « كَلِمَتُ رَبِّكَ » كلمــه دعــوت اســلامـى بــوده بـاشــد با آنچــه لازم است از نبوت محمد صلىاللهعليهوآله و نزول قرآن كه به همه كتابهاى آسمانى محيط و مسلط است و به عموم معارف الهى و كليات شرايع دينى مشتمل مىباشد.
پس مراد از «تماميّت كلمه» (خدا بهتر مىداند) اين است كه اين كلمه يعنى ظهور دعوت اسلامى با نبوت محمد صلىاللهعليهوآله و نزول قرآن كه مافوق همه كتابهاى آسمانى است پس از آن كه روزگارى دراز در مسير تدريجى نبوت پس از نبوت و شريعت پس از شريعت سير مىكرد به مرتبه ثبوت رسيده و در قرارگاه تحقق قرار گرفت، زيرا به دليل آيات كريمه شريعت اسلامى به كليات شرايع گذشته مـشتمل است و زيادت نيز دارد.
از اين بيان روشن شد كه مراد از تماميّت كلمه رسيدن شرايع آسمانى است از مراحل نقص و ناتمامى به مرحله كمال و مصداقش همين دين محمدى است: « وَ اللّهُ مُتِمُّ نُورِهِ وَ لَوْ كَرِهَ الْكـافِروُنَ! هُوَ الَّذى اَرْسَـلَ رَسُولَهُ بِالْهُدى وَ دينِ الْحَقِّ لِيُظْهِرَهُ عَلَى الدّينِ كُلِّه وَلَوْ كَرِهَ الْمُشْرِكُونَ ! » (8 و 9 / صف)
تماميّت اين كلمه الهى از جهت صدق اين است كه آن چنان كه گفته شده تحقق پذيرد و تماميّت آن از جهت عدل اين است كه مواد و اجزاء آن يك نواخت باشد بدون اين كه به تضاد و تناقض مشتمل شود و هر چيز را آن طور كه شايد و بايد بسنجد بدون حيف و ميل و از اين جاست كه اين دو قيد يعنى صدق و عدل را با عبارت: « لا مُبَـدِّلَ لِكَلِمتِه!» بيان فرمود، زيرا كلمه الهى وقتى كه قابل تبديل نبود خواه تبديل كننده خودش باشد و به واسطه تغيير اراده قول خود را به هم زند يا كسى ديگر باشد كه خدا را عاجز و مجبور به تغيير نظر كند، خلاصه تبديل در كار نباشد كلمه خدايى صدق و آنچه فرموده محقق مىشود و عدل و بدون انحراف و تعدى انجام مىگيرد.(1)
1- الميـــزان ج 14، ص 187.