منظور از مشارق و مغارب، مشارق و مغارب خورشيد است، چون خورشيد هر روز از ايام سالهاى شمسى مشرق و مغربى جداگانه دارد، هيچ روزى از مشرق ديروزش طلوع نمىكند و در مغرب ديروزش غروب نمىكند، مگر در مثل همان روز در سالهاى آينده. احتمال هم دارد منظور مشرقهاى همه ستارگان و مغربهاى آنها باشد.
منظور از بيان جمله: « من سوگند مىخورم به پروردگار مشرقها و مغربها... ! » اين است كه خداىتعالى خواسته به صفتى از صفات خودش اشاره نموده بفهماند اين كه مىگويم « من » يعنى همان منى كه مبدأ خلقت انسانها در قرون متوالىام و اداره كننده مشرقها و مغربهايم، چون شروقها و طلوعهاى پشتسرهم و غروبهاى متوالى ملازم با گذشت زمان است و گذشت زمان دخالتى تام در تكون انسانها در قرون متوالى و نـيز پـيدايش حـوادث در روى زمين دارد.
سخن از ربوبيت مشارق و مغارب كردن در حقيقت علت قدرت را ذكر كردن است، تا با اين تعليل بفهماند كسى كه تدبير همه حوادث عالم منتهى به اوست، هيچ حادثهاى او را به ستوه نمىآورد و او را از پديد آوردن حادثى ديگر جلوگير نمىشود، چون حوادث فعل اويند، پس هيچ خلقى از خلايق او را از اين كه آن خلق را مبدّل به خلقى بهتر كند مانع نمىتواند بشود، وگرنه خود آن خلق هم شريك او در تدبير عالم مىشد و خداىسبحان واحــــدى اســت كــه در ربـوبيتـش شـريكـى نــدارد.
دليل 6 ـ استوا بر عرش
« اَلرَّحْمنُ عَلَـى الْعَـرْشِ اسْتَـوى! » (5 / طه)
استواء بر عرش كنايه از اين است كه ملك او همه عالم را فرا گرفته و زمام تدبير امور همه عالم به دست اوست و اين معنى درباره خداىتعالى - آن طور كه شايسته ساحت كبريا و قدس او باشد - عبارت است از ظهور سلطنتش بر عالم و استقرار ملكش بر اشياء به تدبير امور و اصلاح شؤون آنها. بنا بر اين استواء حق عزوجل بر عرش، مستلزم اين است كه ملك او بر همه اشياء احاطه داشته و تدبيرش بر اشياء چه آسمانى و چه زمينى، چه خرد، چه كلان، چه مهم و چه ناچيز آن گسترده باشد، در نتيجه خداىتعالى رب هر چيز و يگانه در ربوبيّت است، چون مقصود از رب جز مــالــك و مــدبــر چيـــز ديگــر نيســت.
دليل 7 ـ پديد آورنده و سميع و بصير
« فــاطِـرُ السَّمــواتِ وَ الاَرْضِ... وَ هُــوَ السَّميــعُ الْبَصيــرُ ! » (11 / شورى)
خداىتعالى پديد آورنده موجودات است و فاطر آنها است، يعنى موجودات را او از كتم عدم بيرون مىكند. اوست كه انسان را نر و ماده خلق كرد و از اين راه عدد آنها را بسيــار كــرد و همچنيـن حيـوانـات را نيـز نـر و مـاده آفـريـد و از ايـن طـريـق آنهــا را تكثير نمود تا انسان نسل به نسل از آن حيوانات نسل به نسل استفاده كند و ايـــن هـــم خـلقـت اســت و هــم تــدبيـر.
او سميع است، يعنى آنچه را حوايج كه مخلوقاتش دارند و به زبان دل يا زبان سر از خدا مىخواهند، مىشنود و هر حاجتى كه دارند البته به مقدارى كه استحقاق دارند