با توجّه به تعريف شهيد اول در قواعد، مبنى بر آن كه غرر عبارت است از جهل به حصول شى ء (به دست منتقل اليه)، ولى «مجهول» چيزى است كه حصول آن معلوم است، امّا صفت آن مجهول مى باشد،(40) به نظر مى رسد غرر و جهل در نگاه ايشان دو عنصر متفاوت و در مقابل هم هستند. مؤيّد اين استظهار آن است كه او نسبت بين غرر و جهل را عموم و خصوص من وجه مى داند كه دو مورد افتراق و يك مورد اجتماع دارند، و شهيد اول، موارد افتراق و اجتماع را اين گونه بيان كرده اند: گاهى غرر هست بدون جهل، مانند بيع حيوان فرارى كه قبلاً صفات او معلوم و مشخص باشد، و زمانى جهل است بدون غرر، مانند اشيائى كه غالباً با پيمانه و وزن و عدد مشخص مى شوند كه اين اندازه گيرى ها رعايت نشود، و گاهى هم غرر وجود دارد و هم جهل، مانند حيوان سركش فرارى كه ضمناً اوصاف او مجهول باشد.(41)