سقوط مراكز نظامى و انتظامى، درهم شكسته شدن لشكر گارد، دستگيرى عده اى از سران رژيم توسط مردم، اعلام بى طرفى ارتش از سوى شوراهاى ارتش، و مسلّح شدن مردم، حاميان بختيار را خلع سلاح كرد. با اين حال سرتيپ رحيمى (فرماندار نظامى تهران) كه هنوز در حال و هواى بازگشت شاه به سر مى برد، روز بيست و يكم بهمن اعلام حكومت نظامى كرد. بنا بر اظهارات رئيس پليس تهران، وى در فكر كودتا و راه اندازى حمام خون بود. او شب بيست و دوم بهمن را براى اجراى اين توطئه ى شوم انتخاب كرده بود. امام در برابر اين توطئه، بى درنگ اعلاميه اى صادر و حكومت نظامى را خدعه و خلاف شرع اعلام كرد و از مردم خواست به مقررات منع عبور و مرور توجه نكنند. در اين اعلاميه خطاب به ملت شجاع ايران و اهالى محترم تهران چنين آمده بود: بطوريكه مى دانيد اينجانب بنا دارم كه مسائل ايران بطور مسالمت آميز حل شود ; لكن دستگاه ظلم چون خود را به حسب قانون محكوم مى بيند، دست به جنايت زده و در شهرهاى گرگان و گنبدكاووس به مردم شجاع مسلمان حمله كرده و كشتار نموده است و در تهران لشكر گارد بطور ناگهانى به نيروى هوايى كه به ملت پيوسته است، حمله نموده و نيروى هوايى به كمك مردم، شجاعانه آنان را شكست داده اند. من اين تعرض غير انسانى عمل گارد را محكوم مى كنم. اينان مى خواهند با اين برادركشى دست اجانب را در كشور ما باز نگهدارند; و چپاولگران را به موضع خود برگردانند. من با آنكه هنوز دستور جهاد مقدس نداده ام، و مايلم تا مسالمت حفظ، و قضايا موافق آراء ملت و موازين قانون عمل شود، لكن نمى توانم تحمل اين وحشيگريها را بكنم; و اخطار مى كنم اگر دست از اين برادركشى برندارند، و لشكر گارد به محل خود باز نگردند، و از طرف مقامات ارتش از اين تعديات جلوگيرى نشود، تصميم آخر را به اميد خدا مى گيرم، و مسئوليت آن با متجاسرين و متجاوزين است. به دنبال اعلاميه ى امام، مردم به خيابان ها ريختند و حكومت نظامى را شكستند. آنان در ساعت 5/4 بعد از ظهر روز بيست و يكم بهمن، به سوى اقامتگاه امام سرازير شدند و گروهى نيز به سوى نيروى هوايى به راه افتادند. آن شب بسيارى از مردم تهران در پشت سنگرها ماندند و در برابر بازمانده ى نيروهاى مسلح فرماندار نظامى تهران، به دفاع مسلحانه پرداختند. سرانجام، روز سرنوشت فرا رسيد و نظام پوسيده ى ستم شاهى در 22 بهمن 1357، فروريخت و مبارزه ى پانزده ساله ى ملت مسلمان ايران به رهبرى امام خمينى به ثمر رسيد. ايران از 17 تا 22 بهمن، يكى از دوران هاى استثنايى تاريخ سياسى جهان را گذراند، به اين گونه كه ايران براى مدت 5 روز با دو دولت، در يك مركز، بدون هيچ گونه مرزبندى روبه رو بود; دولتى كه پشتوانه و عامل مشروعيت خود را از دست داده بود، و دولتى كه متّكى به رهبر انقلاب بود. از سوى ديگر، نخست وزيران هر دو دولت، نه تنها خصومتى با هم نداشتند، بلكه نقاط مشترك زيادى آن دو را به هم نزديك مى كرد و اجازه نمى داد درگيرى آن دو از محدوده ى كلام فراتر رود، با اين كه انقلابى كه دولت موقت مسئوليت اجرايى آن را برعهده داشت، در ستيز آشتى ناپذير و مسلحانه با دولتى بود كه بختيار نماينده ى آن بود!