تحليل اين كه يك طلبه ى جوان مدرسه ى حاجى حسنِ صالح آباد رشت و مدرسه ى محموديه ى تهران، چگونه به سردار انقلابى جنگل تبديل شد، كار دشوارى نيست. براى راه يابى به اين تحليل، كافى است عقيده، هدف و انگيزه هايى كه ميرزا يونس ـ ميرزا كوچك جنگلى ـ را به قيام واداشت، مطالعه شود. رهبر نهضت، دانش آموخته ى علوم دينى بود. كه به انقلاب جنگل و همه ى مظاهر آن از دريچه ى انديشه هاى سياسى ـ كه از اسلام آموخته بود ـ مى نگريست. ميرزا ناگهانى دست به قيام مسلحانه نزد، بلكه همه ى راه ها را آزمود و آن گاه كه از همه جا نااميد شد، مردانه پا به صحنه ى نبرد گذاشت. او تجربه ى بزرگى در تهران آموخت; به چشم خود ديد مشروطيت كه با انگيزه ى آزادى خواهى و دفاع از حقوق ملت به دست آمده بود، به تدريج به بازيچه اى در دست استبداد تبديل، دست آوردهايش خنثى و كشور ميدان تاخت و تاز ارتش هاى بيگانه شده است. در چنين وضعيتى دولت در گذراندن امور، اختيارى از خود ندارد و فساد ادارى، ناامنى و قحطى همه جا را فرا گرفته است. ميرزا پس از بازگشت به زادگاهش، در سال 1334 ق. كميته اى به نام «اتحاد اسلام» در تالش تشكيل داد كه بعدها به يك خط مشى سياسى و انقلابى و مرامنامه اى مشخص در 34 ماده و 9 فصل تبديل شد.(165) سازمان اتحاد اسلام در اسلامبول و تهران از عضويت شخصيت هاى بزرگ برخوردار بود. گفته مى شود: مدرس نيز عضويت اتحاد اسلام در تهران را پذيرفته بود.(166) هدف كميته ى انقلابى اتحاد اسلام در گيلان، رهايى از نفوذ خارجى و تأمين استقلال ايران در زير پرچم و شعائر اسلام بود.(167) قيام مسلحانه ى ميرزا با تعداد اندك ياران باوفايش ـ كه مجذوب انديشه هاى انقلابى و معنوى وى شده بودند ـ آغاز و در مدتى كوتاه از حمايت بى دريغ مردم گيلان برخوردار شد. او با اين كه وسايل ارتباطى نداشت، به دليل همكارى مردمى توانست از آن چه در اطرافش مى گذشت، آگاه شود. قزاق هاى روسى، نيروهاى انگليسى و قواى دولتى، هركدام به صورتى جداگانه يا جمعى با گروه هاى چريكى جنگل درگير شدند. اين نشان دهنده ى آن بود كه آرمان هاى سردار جنگل با منافع هيچ كدام هم خوانى ندارد. قدرت سياسى و نظامى ميرزا موجب شد، دشمنانش براى جلب تمايل وى، تقاضاى مذاكره كنند، حتى انگليسى ها براى اعزام نيرو به روسيه ـ پس از انقلاب 1917 م. آن كشور ـ مجبور شدند با پذيرش شرايط ميرزا، از جمله تعهد به دخالت نكردن در امور ايران،(168)امكان عبور از گيلان را بيابند. موقعيت سياسى و نظامى رهبرِ دولت انقلابى جنگل چنان بود كه هر وقت تصميم مى گرفت به تهران حمله كند، بى ترديد مى توانست دولت مركزى را چون موم در دست بگيرد;(169) همان كارى كه رضاخان انجام داد و موفق شد، با اين تفاوت كه رضاخان حمايت و نفوذ مردمى سردار جنگل را نداشت. برخى از مورخان، ميرزا كوچك را نه تنها يك قهرمان، بلكه معلم و مبلّغ آزادى شمرده اند و عقيده دارند او از عدالت و حقوق انسان ها دفاع مى كرد.(170) برخى نيز وى را اصل گرا و صاحب مسلك دانسته اند و گفته اند: او واقعاً براى آزادى و نجات ملت ايران قيام كرد و ايران دوست بود.(171) او بارها در برابر مردم گيلان هدف از نهضت خود را زنده كردن قوانين اسلام معرفى كرد و يادآور شد، هرگز اسلحه را از خود دور نخواهد كرد، مگر وقتى مطمئن شود افراد ايرانى از دست اندازى تجاوزگران بيگانه و ستمكاران داخلى، در امنيت قرار گرفته اند. از اين رو از سه طرف و به گونه اى هماهنگ، مورد تهاجم قرار گرفت; از يك سو هواپيماهاى انگليسى بسيارى از ياران او را به شهادت رساندند و از سوى ديگر، ارتش دوهزار نفرى سرخ، نيروهاى ميرزا را دچار تفرقه كرد و سرانجام نيروهاى دولتى به فرماندهى رضاخان مأمور تاروماركردن اعضاى نهضت شدند.