معنويّتى كه به عنوان يك شاخص در انقلاب اسلامى مورد بحث است، از مقوله ى معنويّت در اومانيسم و انسان گرايى ـ كه انسان را از بند مالكيت آزاد مى داند ـ نيست; زيرا معنويّت انسان گرايانه، گونه اى از مادّى گرايى است و آن چه مانند روح در كالبد انقلاب اسلامى دميده شده، اوج آزادگى انسان است كه در بندگى و اطاعت خدا متجلّى مى شود. همين معنويّت است كه با وجود قهرآميز بودن انقلاب، به آن لطافت و روح انسانى مى بخشد و خشونت و نارسايى هاى ناشى از آن را تحمّل پذير مى كند.
4. قدرت رهبرى و نفوذ معنوى آن
فلسفه ى امامت و تداوم آن كه در زمان غيبت امام معصوم(عليه السلام) در ولايت فقيه ظاهر مى شود، از عوامل تعيين كننده در شكل گيرى و پيروزى انقلاب اسلامى بود. مردم بر اساس اعتقاد به تداوم امامت در شكل نظام «ولايت فقيه»، رهبرى فقيه جامع الشرايط را بيش از يك ايدئولوگ پذيرايند. قدرت و نفوذ معنوى فقيه در حد مرجع تقليد، به معنى حكومت بر دل ها و اطاعت در كليه ى شئون زندگى است. بر اين اساس فتواى او همان حكم خدا و پيروى از او اطاعت از امام معصوم و رسول خداست. قرآن كريم درباره ى اطاعت از رسول به صراحت مى گويد: و من يطع الرسول فقد اطاع اللّه.(11) هركس از پيامبر(صلى الله عليه وآله) اطاعت كند، بى ترديد از خدا اطاعت كرده است. بى شك صداقت، صراحت، شجاعت، سازش ناپذيرى، از جان گذشتگى، صلابت، عشق به اسلام، مقام عرفانى، وارستگى، شخصيت والاى علمى و فقاهتى و سادگى معنى دار زندگى امام خمينى در ارائه ى اين الگوى رهبرى مؤثر بود، ولى در مورد مهم ترين شاخصى كه در معرفى امام به عنوان اسوه ى رهبرى تأثيرگذار بود و نقشى برتر از يك رهبر انقلاب به وى بخشيد ـ به بيان شهيد مطهرى ـ بايد گفت: نداى امام از قلب فرهنگ و از اعماق تاريخ از ژرفاى روح اين ملت برخاست; مردمى كه در طول چهارده قرن حماسه محمد(صلى الله عليه وآله)، على(عليه السلام)، زهرا(عليها السلام)، حسن(عليه السلام)، حسين(عليه السلام)، زينب(عليها السلام)، سلمان، ابوذر، ... و صدها هزار شخصيت اسلامى ديگر را شنيده بودند، و اين حماسه ها با روحشان عجين شده بود، بار ديگر همان نداى آشنا را از حلقوم اين مرد شنيدند; على(عليه السلام) و حسين(عليه السلام) را در چهره او مشاهده كردند. او را آئينه تمام نماى فرهنگ و هويّت اسلامى خود كه تحقير شده بود، ديدند. مردم در امام ذوب شدند، و امام در برابر اين لبيك بزرگ تاريخ چه كرد؟ او به اين ملت گمنام شخصيت داد.(12) آرى امام هويت اسلامى مردم را به آن ها باز گرداند; ايران را تأثيرگذار بر صحنه ى سياست جهان كرد و مانند صدراسلام، اسلام را به عنوان قدرتى مستقل در برابر جهان خواران، معرفى كرد و بدان تحقق بخشيد.