روز اوّل مهر 1349 دانش آموزان سال ششم دبيرستان هاى تهران، به عنوان اعتراض به آئين نامه ى امتحانات نهايى سال ششم متوسطه تصميم به اعتصاب دسته جمعى گرفتند، و بيست و ششم مهر را روز اعتصاب محصلين ناميدند. دانشجويان دانشگاه هاى تهران هم به عنوان حمايت از دانش آموزان معترض كه در روز موعود به سمت دانشگاه تهران دست به راه پيمايى زده بودند، به جمع آنان پيوستند. حمله ى دژخيمان به دانش آموزان به گونه اى بود كه مردم و دانشجويان را بر آن داشت با مهاجمان وحشى به زدوخورد بپردازند و دانش آموزان را از چنگال آنان نجات دهند، ولى ناگهان مأموران مسلح به روى مردم آتش گشودند، و ده ها نفر را زخمى و صدها تن را دستگير كردند. روزنامه هاى سرسپرده نيز در يك تهاجم تبليغاتى، دانش آموزان را با عنوان هايى مثل چرخ زمان به عقب برنمى گردد و صفاتى، چون تنبلى، بى حاصلى، عاطل و باطل، سربار جامعه، آدم هاى بلاتكليف، سرگردان، بيكاره و فاقد هنر، متهم كردند. مشابه اين جريان در آذر ماه همان سال در دانشگاه تهران اتفاق افتاد و دانشجويان به تصميم دانشگاه مبنى بر كاهش مدت امتحانات آخر ترم به يك هفته، اعتراض كردند. در اين جريان نخست دانشجويان دانشكده ى حقوق اعتراض كردند. سپس دانشجويان دانشكده ى ادبيات و علوم اجتماعى به آن ها پيوستند و به طرف دانشكده ى فنى و علوم به راه افتادند. پس از آن تظاهرات بزرگى در محوطه ى دانشگاه برگزار شد. حمله ى پليس به دانشجويان در حالى كه به اتاق ها و كلاس ها پناه برده بودند، تعداد زيادى مجروح بر جاى گذاشت و جمعى نيز دستگير شدند. تلاش رژيم و مطبوعات وابسته به آن نتوانست مردم و دانشگاهيان را كه از اين جريان به خشم آمده بودند، آرام سازد. دانشجويان پلى تكنيك نيز دست به اعتصاب زدند، و دانشگاه هايى، مثل جندى شاپور اهواز، اصفهان و شيراز نيز به عنوان هم بستگى با دانشجويان تهران، كلاس ها را تعطيل كردند و به تدريج تظاهرات به خيابان ها كشيده شد. دانشجويان در تهران قطعنامه اى در پايان راه پيمايى قرائت كردند و خواستار بركنارى عده اى از مسئولان، از كادر دانشگاه و آزادى دانشجويان زندانى شدند. اعلاميه هايى كه به همين مناسبت از سوى دانشجويان منتشر شد، حمله ى وحشيانه ى مأموران مسلح به دانشگاه را هتك حرمت اين مكان مقدس شمردند و خواستار اتحاد دانشجويان براى مقابله با سرنيزه شدند. در يكى از اين اعلاميه ها چنين آمده بود: جوانان غيور و گرامى ملت ايران، خواب غفلت ديگر بس است. شما را توسط تلويزيون ها، كاخ جوانان، تبليغات، مجلات و... مشغول كرده اند تا آنچه مى خواهند بكنند. پولها را در خارج قمار مى كنند در حالى كه نود درصد ملت در بدبختى بسر مى برند. رژيم، دانشگاه تهران را يك هفته تعطيل كرد; به اين گمان كه در اين مدت بتواند خروش دانشجويان را فرو نشاند، اما در نخستين روز گشايش دانشگاه (22 آذر 1349) تظاهرات دانشگاه را فرا گرفت و تظاهركنندگان روانه خيابان هاى اطراف دانشگاه شدند و درگيرى با پليس آغاز شد. در اين درگيرى، جمعى از مردم تهران از دانشجويان حمايت كردند. روز بعد، تظاهرات حال و هواى ديگرى به خود گرفت و شعار «درود بر خمينى بت شكن»، «خمينى بايد به ايران برگردد» و «مرگ بر جلاد» دانشگاه را به لرزه درآورد و از آن به بعد هر روز كه تظاهرات پيش مى رفت، ابعاد سياسى بيش ترى به خود مى گرفت و شعارهايى، چون «مرگ بر حكومت فاشيستى»، «مرگ بر انقلاب فرمايشى»، «درود بر ويتنام»، «مرگ بر امريكا»، «مرگ بر اسرائيل»، «مردم به ما ملحق شويد»، «خمينى بت شكن خدا به همراه تو» و نظاير آن كه نشانه ى عمق نفوذ نهضت اسلامى امام در دانشگاه هاى كشور بود، بر شعارهاى مربوط به مسائل صنفى افزوده مى شد. رژيم براى پايان دادن به قيام دانشجويى، دانشگاه تهران را تا پنجم دى ماه تعطيل كرد. آن گاه عده اى را دستگير، جمعى را روانه ى سربازخانه ها، و شمارى را از دانشگاه اخراج كرد. رسانه هاى گروهى نيز در تهاجم تبليغاتى هم سو با رژيم، دانشجويان را آلت دست بيگانه و عوامل خراب كار معرفى كردند. حمايت از حركت دانشجويى در چنين شرايطى، بخشى از فعاليت هاى نهضت اسلامى شمرده مى شد. از اين رو حوزه ى علميه ى قم، از 28 آذر درس هاى خود را به عنوان هم گامى با دانشجويان مبارز تعطيل كرد. اتحاديه هاى خارج كشور نيز با برپايى تظاهرات، به حمايت از اين حركت سياسى پرداختند و هم سويى خود را با دانشگاهيان ابراز كردند. رهبر نهضت اسلامى ايران در آن ايام كه به مناسبت مراسم حج، پيامى به حجاج بيت الله الحرام داد، ضمن محكوم كردن يورش مسلحانه به دانشگاه و اظهار تأسف نسبت به اين عمل زشت، آن را نمونه ى ديگرى از نقشه هاى استعمارگران براى سركوب دانشگاه ها و دانشجويان شمرد و اعلام كرد: من اين اعمال چنگيزى و قرون وسطايى را شديداً تقبيح مى كنم و اطمينان دارم كه دانشجويان غيور و وطن خواه هرگز عقب نشينى نكرده و تسليم نخواهند شد. امام در پايان اين پيام تأكيد كرد كه دست عموم ملت اسلام و آزادى خواهان جهان را در راه قطع ريشه ى استعمار و استعمارگران و استقلال ممالك اسلامى و گسستن زنجيرهاى اسارت مى فشارد. اين نخستين بار نبود كه امام به مناسبت فرا رسيدن ايام حج خطاب به زائران خانه ى خدا پيام مى فرستاد. چنان كه آخرين پيام هم نبود. با اهميتى كه امام براى حج قائل بود، از اين زمينه ى الهى همه ساله براى آگاه كردن مردم، تشريح مصائبى كه جوامع اسلامى با آن دست به گريبان بودند، ارائه ى راه حل ها و دعوت به قيام يك پارچه عليه استبداد و استكبار، بهره مى گرفت و آن چنان كه فلسفه ى حج است، مسائل سياسى و اجتماعى جوامع اسلامى را در پيام هاى حج مطرح و نسبت به خطرها هشدار مى داد. امام در پيام حج سال 1349 ش. از زائران ايرانى خواست مسائل كشور را به يك ديگر بازگو كنند و تا جايى كه مى توانند به مسلمانان كشورهاى ديگر نيز انتقال دهند و به افشاگرى گسترده عليه رژيم شاه دست بزنند. در اين پيام پيشنهاد شده بود علماى كشورهاى اسلامى در اين كنگره ى بزرگ اسلامى با يك ديگر به تبادل نظر بپردازند و براى رفع مشكلات جهان اسلام و پى جويى راه حل هاى اسلامى تلاش كنند. امام خود نيز در اين پيام شمه اى از آن چه را در ايران مى گذشت، بيان كرده و پرده از روى خيانت هاى برخى سران كشورهاى اسلامى برداشت و خطرات چندى كه اسلام و كشورها و ملت هاى اسلامى را تهديد مى كرد، يادآور شده بود در قسمتى از پيام آن سال امام در زمينه ى فلسفه ى حج چنين آمده بود: اگر سران كشورهاى اسلامى از اختلافات داخلى دست بردارند و با اهداف عاليه ى اسلام آشنا شوند و به سوى اسلام گرايش پيدا كنند، اين گونه اسير و ذليل استعمار نمى شوند. اين اختلافات سران كشورهاى اسلامى است كه مشكله ى فلسطين را بهوجود آورده، نمى گذارد حل شود. اگر هفتصد ميليون مسلم با اين كشورهاى عريض و طويل، رشد سياسى داشتند، و با هم متحد و متشكل شده و در صف واحد قرار مى گرفتند، براى دولت هاى بزرگ استعمار ممكن نبود كه در ممالك آن ها رخنه كنند، تا چه رسد به مشتى يهودى كه از عُمّال استعمارند. در اين اجتماع بزرگ حج كه بايد به نفع اسلام و مسلمين بهره بردارى شود، با كمال تأسف ديده مى شود كه بعضى قلم هاى مسموم عمال استعمار، براى تفرقه ى صفوف مسلمين سال ها است برخلاف مقاصد صاحب وحى، در مركز وحى اوراقى به اسم الخطوط العريضه و امثال آن نشر مى دهند.