در روز دوم بهمن 1341، (چهار روز قبل از تاريخ اعلام شده براى تصويب ملى)، امام خمينى رفراندوم را تحريم كرد. خبر اين تحريم با فاصله ى كوتاهى در سراسر كشور، به خصوص تهران، شور و هيجانى بهوجود آورد و تظاهرات مردمى با شعار «رفراندوم قلابى مخالف اسلام است»، «ايران كشور خفقان است، مرگ بر خفقان» و «روحانيت پيروز است، مرگ بر دشمنان اسلام» به راه افتاد. علماى تهران نيز در منزل يكى از روحانيون مبارز اجتماع كردند كه تجمع آنان ـ فرداى روز تحريم رفراندوم ـ مورد هجوم ساواك و مأموران انتظامى قرار گرفت و بيشتر حاضران دستگير شدند. اجتماع و تظاهرات دانشجويان هم در چهارم بهمن ماه، به دست عده اى از مزدوران ساواك به خاك و خون كشيده شد و دولت به طور رسمى اعلام كرد هر نوع مخالفتى را توسط كارگران و كشاورزانِ وفادار به شاه و انقلاب! سركوب خواهد كرد. به دنبال اعلام رسمى رژيم، چاقوكشان و مزدوران ساواك، جاويدگويان در خيابان ها به راه افتادند تا مخالفان را با كارد و چماق ادب كنند. اين حركت ها مردم را بيش از پيش به عمق فاجعه آگاه كرد، در قم، مشهد، جنوب تهران و برخى شهرستان ها، اعتصاب هاى سراسرى، تظاهرات عمومى و تعطيلى بازار موجب شد بازتاب اعلاميه ى تحريم رفراندوم، اقدامات رژيم را با قدرت هر چه تمام تر مختل، و مأموران را دچار سرگيجه كند. در پى اين وقايع، شاه كوشيد با حضور و سخنرانى در قم، قدرت نمايى كند، ولى اين اقدام نيز كه در چهارم بهمن و در ميدان آستانه انجام گرفت، به دليل استقبال نكردن علما و مردم و روبه رو شدن شاه با شهرى خالى، سرد و ماتم زده شكست خورد. تأثير اين ناكامى چنان بود كه شاه را به حالتى جنون آميز كه در سخنرانى كوتاهش ديده مى شد، واداشت. با اين كه مأموران انتظامى و ساواك و خيل نيروهاى ضدمردمى رژيم كه دستگاه عظيم تبليغاتى را اداره مى كردند، موجى از جاويد شاه به راه انداختند، در روز ششم بهمن، به جاى رستاخيز عمومى، با موضع گيرى خصمانه ى ملت روبه رو شدند; به گونه اى كه پاى صندوق هاى رأى جز عده اى از مأموران رژيم ديده نمى شد و شهرها چهره ى خلوت و ماتم زده به خود گرفته و خيابان ها توسط تانك ها و مأموران مسلح انتظامى و وابستگان رژيم پر شده بود. با اين همه، دولت به فاصله ى چند ساعت پس از پايان رفراندوم، اعلام كرد اصول پيشنهادى شاه با پنج ميليون و ششصد هزار رأى موافق به تصويب ملت رسيد و كندى به عنوان نخستين فرد، اين موفقيت را به شاه تبريك گفت! فرداى روز رفراندوم كه با اوّلين روز ماه رمضان سال 1382 ق. هم زمان بود، بنا به پيشنهاد رهبر انقلاب، برنامه هاى ويژه ى ماه رمضان در مساجد سراسر كشور به عنوان اعتراض تعطيل شد; اين اعتصاب گرچه پس از چند روز توسّط عناصر رژيم، شكسته شد، در همان چند روز، توانست پيوستگى روحانيت و مردم، قدرت مقاومت رهبرى نهضت، و آسيب پذيرى رژيم را ثابت كند. در اين ميان، اعلاميه ى استدلالى نه نفر از مراجع تقليد و آيات عظام حوزه ى علميه ى قم در رابطه با افشاى توطئه هاى رژيم منتشر شد(218) و دولت را به واكنشى دوباره واداشت; در پى اين سياست بود كه قلم به دستان رژيم به قلم فرسايى پرداختند و گفتند: سياست سخن روز است و مذهب سخن ازلى و ابدى; سياست، امروز چيزى مى گويد، فردا چيز ديگر; مذهب فردا و امروز و ديروز يك چيز مى گويد. مذهب، محيط است و سياست، محاط است در زمان! و به اين دلايل مذهب امرى است جدا از سياست!!(219) هم چنين نطق محمدرضا شاه در پايگاه وحدتى دزفول در 23 اسفند 1341 پرده از چهره ى رژيم برداشت. شاه در اين سخنرانى به صورت رسمى به روحانيت و رهبرى نهضت اعلام جنگ داد و مخالفان را به مرگ تهديد كرد. اعلام موضع سركوب از سوى شاه كه در حقيقت پاسخ به اعلاميه ى مستدل آيات و مراجع قم بود، موج جديد زندان، شكنجه، تبعيد و محدوديت هاى غير قانونى را در سراسر كشور بهوجود آورد و خود موجب اوج گرفتن مبارزه شد. امام با نزديك شدن عيد نوروز 1342، طى يك سلسله نامه ها و پيام ها خطاب به علماى اعلام و حجج اسلام، عيد نوروز را عزا اعلام كرد. جلوس خود و علما را، در اين روز، با عنوان تسليت به امام عصر (عجل للّه تعالى فرجه الشريف) قرار داد و تأكيد كرد علما با استفاده از اين رويه، مردم را به مصيبت هاى وارده بر اسلام و مسلمين متوجه سازند. وى هم چنين ضمن اخطار شديداللحن به دولت (من به دستگاه جابر اعلام خطر مى كنم)، خواستار بركنارى آن شد.(220) علماى تهران به پيروى از رهبر نهضت، عيد را عزا اعلام كردند. در قم نيز، به هنگام خاموشى چراغ هاى حرم كه به علامت تحويل سال انجام گرفت، اعلاميه ها فضاى صحن و حرم را سفيدپوش كرد و نيروهاى ساواك در برابر اين ابتكار عمل، نتوانستند عكس العملى نشان دهند.