د) حسن البنا (متوفاى 1368 هـ . ق.) - ان‍ق‍لاب‌ اس‍لام‍ی‌ ای‍ران (ع‍ل‍ل‌، م‍س‍ای‍ل‌ و ن‍ظام‌ س‍ی‍اس‍ی‌) نسخه متنی

اینجــــا یک کتابخانه دیجیتالی است

با بیش از 100000 منبع الکترونیکی رایگان به زبان فارسی ، عربی و انگلیسی

ان‍ق‍لاب‌ اس‍لام‍ی‌ ای‍ران (ع‍ل‍ل‌، م‍س‍ای‍ل‌ و ن‍ظام‌ س‍ی‍اس‍ی‌) - نسخه متنی

عباسعلی عمید زنجانی

| نمايش فراداده ، افزودن یک نقد و بررسی
افزودن به کتابخانه شخصی
ارسال به دوستان
جستجو در متن کتاب
بیشتر
تنظیمات قلم

فونت

اندازه قلم

+ - پیش فرض

حالت نمایش

روز نیمروز شب
جستجو در لغت نامه
بیشتر
لیست موضوعات
توضیحات
افزودن یادداشت جدید

د) حسن البنا (متوفاى 1368 هـ . ق.)

پيروزى كمال آتاتورك در برگرداندن نظام سياسى عثمانى به رژيم جمهورى، موجى از انديشه ى جدايى سياست از دين را در محافل روشن فكرى جهان اسلام بهوجود آورد. شرايط سياسى ـ اجتماعى ناشى از جنگ بين المللى اوّل و اوج گرفتن تفكر ناسيوناليستى، بر گسترش اين موج فكرى در مصر افزود. شايد مصر آن روزگار بيش از كشورهاى عربى و اسلامى ديگر در معرض تهاجم سكولاريزم و دين زدايى قرار گرفت.

در چنين شرايطى حسن البنا كه مبارزه ى سياسى را بدون مبارزه ى فرهنگى و دست يابى به هويت اسلامى و استقلال فرهنگى، بى نتيجه مى دانست و خطر سياست دين زدايى را كم تر از خطر استعمار نمى شمرد، در برابر اين خطر جديد ايستاد و جمعيت اخوان المسلمين را به منظور سازماندهى حركت اسلامى خود در سال 1347 هـ . ق. در اسماعيليه تأسيس كرد.

رقابت دو حزب مقتدر وفد و مشروطه خواه ليبرال در انديشه هاى سياسى مصلح جديد مصر بى تأثير نبود، زيرا راه سوم حسن البنا از آن جا آغاز شد كه وى اسلام را تنها عامل پايدار وحدت جهان عرب و تنها مكتب استوارى كه مى توان بر پايه ى آن نظام سياسى عادلانه اى را بنا كرد، مى دانست. البته در برابر معترضانى كه تجربه ى تلخ حكومت اسلامى عثمانى ها را مطرح مى كردند، ضمن رد شيوه ى سياسى عثمانى ها در بهره گيرى از دين، بازگشت به آئين صدر اسلام و سلف صالح را ارائه مى كرد و در كنار آن، خطر بى هويتى و وابستگى ناشى از سكولاريزم را نيز يادآور مى شد.

حسن البنا مانند بيش تر گذشتگان مصلح و انقلابى خود، قبل از آغاز حركت سياسى به اهل طريقت پيوست; به طورى كه خود در خاطراتش نوشته است: در چهارم رمضان سال 1341 به طور رسمى به سلك طريقت درآمدم.(98) و ى با الهام از افكار عرفانى مرشد شيخ عبدالوهاب، جمعيت خصريه ى حصافيه را به منظور امر به معروف و نهى از منكر و مبارزه با تبليغات هيئت هاى ميسيونرى انگليسى تشكيل داد كه بعدها جمعيت اخوان المسلمين جانشين آن شد.(99)

به عقيده ى حسن البنا، تصوّف و طريقتِ سازمان يافته كه گاه به صورت نظامى هم عمل مى كرد، از مهم ترين عوامل نشر اسلام در بسيارى از كشورها و گسترش آن به مناطق دور جهان، مانند نواحى آفريقا و بسيارى از مناطق آسيا بود; به طورى كه اگر اين دعوت گرها نبودند اسلام هرگز به آن مناطق نمى رسيد.(100) و ى بهره گيرى از اين ثروت معنوى را بخشى از وظايف اصلاح طلبانه ى علماى صالح در رهبرى توده ها مى دانست و از «نيروى علمى الازهر»، «قدرت روحى اهل طريقت» و «بازوى تواناى مردم»، به عنوان عوامل پيروزى امت ياد مى كرد.(101)

ايشان كه سازمان خود را ادامه دهنده ى نهضت اسلامى سيدجمال، عبده و مصطفى كمال مى دانست، پس از ده سال تجربه ى مبارزه سياسى، در نخستين شماره ى مجله ى النذير ـ كه روز دوشنبه 29 ربيع الاول 1357 ق. منتشر شد ـ خط مشى كلى اخوان المسلمين را در مبارزه ى سياسى داخل و خارج از مصر مشخص كرد.(102)

اخوان در اعلاميه ها و هشدارهايى كه خطاب به نخستوزيران مصر صادر مى كرد، خواهان اصلاحات در سياست داخلى، خارجى و دفاعى مصر بود.

در سياست داخلى اصول مورد نظر وى چنين بود:

1. بازگشت به تعاليم اسلام در همه ى زمينه ها، به عنوان پايه ى اصلى اصلاحات در مصر.

2. تاكيد به ارتباط پيوسته ى دولت با مردم.

3. هشدار به فساد ادارى، رفاه طلبى و تجمّل پرستى روزافزون.

4. مبارزه با فقر و سرعت دادن به رشد اقتصادى.(103)

در سياست خارجى نيز بر سه اصل ذيل تأكيد مى كرد و خواستار رسيدن به آن بود.

1. مراقبت كامل در زمينه ى اجراى معاهده ى انگلستان و مصر: اخوان اين معاهده را نقض كننده ى استقلال مصر مى دانست. با اين حال ضمن اظهار وفادارى به متن قرارداد، از دولت مى خواست اجازه ندهد محتواى معاهده از حدود خود فراتر رود.

2. آزادى فلسطين و بازستاندن حقوق كامل مردم اين كشور اسلامى: براى رسيدن به اين هدف، متوقف ساختن مهاجرت يهوديان، آزادى زندانيان سياسى فلسطين، كمك رسانى به مجاهدان فلسطينى و شناسايى كامل استقلال اين كشور توسط دولت انگليس را پيشنهاد مى كرد.

3. آزادسازى هر وجب از سرزمين هايى كه در آن لا اله الا الله و محمد رسول الله(صلى الله عليه وآله)گفته مى شود:(104) اين جمعيت با تلاش بسيار در پى جهانى كردن نهضت خويش بود. از اين رو مبارزه ى خود را به اقامه ى حكومت اسلامى در مصر محصور نكرد و خواهان قطع سلطه ى بيگانه از سراسر وطن اسلامى بود.

ناكامى اخوان المسلمين كه از تصميم سازمان ملل متحد در مورد فلسطين (1947 م.)، شكست اعراب در نخستين جنگ عليه صهيونيست ها (1948 م.) و اوضاع آشفته ى داخل مصر سرچشمه مى گرفت، آنان را به خشونت گرايى واداشت، از اين رو جمعيت آنان، غير قانونى اعلام شد و يك سال بعد رهبرشان به قتل رسيد.

از آن پس، جناح ميانه رو جمعيت به رهبرى هضيبى با اعلام سياست ضدتروريستى، كوشيد آزادى فعاليت سياسى خود را به طور قانونى بازيابد.(105)

ارتباط اخوان با افسران آزاد ناسيوناليست، آن ها را به همكارى در واژگون كردن رژيم سلطنتى توسط افسران آزاد واداشت. آنان معتقد بودند: آموزش عقيدتى افسران آزاد، موجب خواهد شد پس از پيروزى آن ها، تحقّق بخشيدن به آرمان هاى اسلامى امكان پذير شود، اما پس از پيروزى كودتاى نجيب و ناصر در سال 1952 م. جمعيت به شكست سياست گام به گام خود پى برد، ولى ديگر فرصتى براى بازگشت نمانده بود. تا اين كه ترور نافرجام جمال عبدالناصر، توسط عناصر اخوان در سال 1954 م. به رهبر مصر امكان داد اخوان را متلاشى و آنان را از صحنه ى سياست مصر دور كند.

از سوى ديگر، شكست مصر در جنگ شش روزه ى سال 1967 م. روح تازه اى به جنبش اخوان بخشيد و تعدادى از سران جمعيت از زندان هاى مصر آزاد شدند، ولى هم چنان به سياست بى برنامه متهم بودند و در حاشيه ى جنبش هاى ملى گرايانه و به دور از قدرت قرار گرفتند، و سرانجام گرفتار مسايل داخلى خود و سياست انفعالى در برابر تحوّلات سياسى حاكم شدند.

/ 130