دوره ى چهارم: عصر سلطه ى امريكا(1320 ـ 1332 هـ . ش.)
با افتتاح دوازدهمين دوره ى مجلس شوراى ملى در سوم آبان 1318 ش. و بروز جنگ جهانى دوم، تحولات گوناگونى در زمينه هاى اجتماعى، سياسى، و اقتصادى به وجود آمد. در اين دوره مشكلات كمرشكن اقتصادى، كشور را به زانو در آورد. ناامنى سراسر ايران را فراگرفت و زمينه ى فاجعه ى بزرگ ديگرى فراهم شد. از سوم شهريور ماه 1320 ش. ارتش متفقين از دو سو وارد خاك ايران شد و با وجود اعلام بى طرفى از سوى ايران، بخش هاى گسترده اى از خاك كشور را اشغال كرد. در چنين شرايطى زبان هاى بسته به يك باره باز شد و پس از سال ها سكوت، پرخاش به حكومت سراسر ديكتاتورى رضاخان آغاز شد. اين جنب و جوش به مجلس دوازدهم نيز كشيد، تا اين كه نخست وزير وقت در 25 شهريور 1320 ش. استعفاى رضاخان را از مقام سلطنت قرائت(183) و جانشينى فرزندش محمدرضا را اعلام كرد. هم چنين مجلس لايحه ى الغاى قانون رياست عاليه ى كل قوا را كه رضاخان در 25 بهمن 1303 ش. از طريق همين مجلس به دست آورده بود، تصويب كرد. هدف اصلى از اين تحولات سريع را مى توان از آن چه، به فاصله ى كوتاهى از اين تغييرات، در مجلس سيزدهم رخ داد، به دست آورد. مجلس سيزدهم كه در 22 آبان ماه 1320 ش. افتتاح شد، به ميلسپو (مستشار امريكايى) كه سمت تنظيم امور مالى و درآمد دولت را در اختيار داشت، اختيارات نامحدودى داد و در ششم بهمن 1320 ش. با بستن پيمان دوستى بين دولت ايران و دولت هاى شوروى و انگلستان، راه نفوذ آنان را بازتر كرد دولت ايران بنا به خواسته ى آن دو دولت، در 27 شهريور 1322 ش. به دولت آلمان اعلام جنگ كرد. به دنبال آن، كنفرانس سران متفقين با حضور روزولت، چرچيل و استالين در پنجم آذرماه 1322 ش. در تهران تشكيل شد. سران متفقين در اين كنفرانس با امضاى قرارداد سه جانبه براى تقسيم منافع استعمارى خود در ايران به توافق رسيدند و كمك اقتصادى به ايران را تضمين كردند. در آستانه ى انتخابات چهاردهمين دوره ى مجلس شوراى ملى، آيت اللّه كاشانى دستگير شد و با اين كه از سوى مردم تهران به نمايندگى مجلس انتخاب شده بود، انگليسى ها حاضر به آزادى وى نبودند و نام وى را از فهرست نمايندگان مجلس حذف كردند. و از آن پس نفوذ كارگزاران سرسپرده ى سه دولت استعمارى رو به افزايش گذاشت. در چهاردهمين دوره ى مجلس شوراى ملى، از يك سو، سيدضياءالدين طباطبايى، كارگزار كودتاى انگليسى و از سوى ديگر، حزب توده كه سرسپرده ى دولت شوروى بود، و عوامل ديگر وابسته به دولت هاى بيگانه، كارگردان صحنه ى سياست بودند و رقابت دولت هاى استعمارى بهويژه امريكا، براى به چنگ آوردن منافع بيش تر، عامل عمده ى تحولات سياسى شمرده مى شد.(184) سال هاى 1320 تا 1327 هـ . ش. را بايد دوران رقابت استعمار كهنه ى انگليس با استعمار جديد امريكا دانست. در حالى كه شاه مدت ها در جلب حمايت انحصارى يكى از دو استعمار، براى حفظ تاج و تخت خود ترديد داشت و مى كوشيد رضايت دو طرف را به دست آورد، جريان توطئه ى ترور او در سال 1327 ش. و پى آمدهاى آن نشان داد، سياست انگلستان يك بار ديگر در ايران تحكيم شده و مهره ى شناخته شده اش، سپهبد رزم آرا قدرت سياسى و نظامى را در دست گرفته است. از همين رو نيروهاى مذهبى و ملى، مبارزه با مهره هاى اين سياست را هدف خود قرار دادند و فدائيان اسلام، حسين علا را كه پس از سپهبد رزم آرا به سمت نخستوزيرى انتخاب شد، ترور كردند. با سقوط دولت، فشار نهضت كه با موج افكار عمومى همراه بود، رژيم را به روى كار آوردن يك دولت ملى وادار ساخت. دكتر مصدق با استفاده از اين فرصت، پذيرفتن مقام نخست وزيرى را به تصويب لايحه ى 9 ماده اى كميسيون نفت مشروط كرد و به اين وسيله لايحه ى مزبور، همان روز در مجلس و دو روز بعد در سنا به تصويب رسيد. دكتر محمد مصدق كه سابقه ى مبارزاتش در مسئله ى نفت، رياست او در كميسيون نفت مجلس و نزديكى اش به مرحوم كاشانى، چهره اى ملى و مذهبى به او داده بود، در ارديبهشت سال 1330 ش. با جلب موافقت مجلس، زمام امور را به دست گرفت و مرحوم كاشانى براى اولين بار دولت او را تأييد و مردم را به تقويت آن، به عنوان يك دولت ملى، دعوت كرد. او حتى در برابر تهديد نظامى انگلستان مسئله ى جهاد را مطرح كرد، ولى مداخله هاى امريكا در جريان خلع يد شركت نفت ايران و انگليس كه در ظاهر، به عنوان واسطه و در باطن به منظور پر كردن خلأ ناشى از كوتاه شدن دست انگليس انجام گرفت، بين دو قطب ملى و مذهبى تفرقه افكند.(185) سرانجام در 28 مرداد 1332 هـ . ش. دولت مصدق با كودتاى زاهدى سقوط كرد و تنها مقاومتى كه ديده شد از طرف گارد محافظ خانه ى دكتر مصدق بود كه آن هم در مدت كوتاهى در هم شكست و با بازگشت شاه به كشور، مقدمات يك ديكتاتورى مطلق فراهم شد.(186) در حقيقت با نهضت ملى و مقاومت مردم، دست بريتانيا قطع شد و به وسيله ى شاه و ايادى دربار سلطه ى امريكا بر كشور سايه افكند و نهضت مردم مسلمان به خاطر اشتباهات دولت مردان ملى بار ديگر شكست خورد.