تفسیر هدایت جلد 8
لطفا منتظر باشید ...
هم چنان بشرى است عادى، پس ممكن نيست كه به گفته او سرسپارند و در زمين خود را برتر و فراتر انگاشتند، آيا سرانجامشان چه بود؟خدا به نوح فرمود كه كشتيى بسازد و چون ساختن كشتى پايان يافت طوفانى همه جا را فراگرفت، آن گاه خدا آنچه را در آن كشتى بود نجات داد و ديگران غرق كرد و قدرت و علم خدا در زمين به دست نوح ظهور و تجلّى كرد.بنا بر اين موجبى براى استكبار و بزرگى فروختن بر كسى كه نماينده اين ولايت است وجود ندارد، و ما هيچگاه معتقد نيستيم كه اگر او را رد كنيم اين ردّ ما چيزى از واقعيّت را تغيير دهد. زيرا او هم چنان ولىّ مىماند خواه ما بپذيريم يا نپذيريم، و اگر ولايت تشريعى او را به رغبت و دلخواه خود نپذيريم از لحاظ تكوينى بناچار و ناخواست خواهيم پذيرفت، و ما را در گذشتگان عبرت و پندى است.در واقع ولايت نوح خود به خود و از جانب او نبود بلكه ولايتى بود به فرمان و به قدرت خدا، از اين رو از پروردگار خود درخواست كه او را در منزلى مبارك كه در آن خير و امنيّت باشد فرود آورد.داستان قوم نوح با ديگر اقوام بعد از آن- كه از سرانجام پيشينيان خود پند نگرفتند- تكرار شد. و اين سنّت و قانون كلّى الهى است. خدا آنها را نابود كرده است زيرا پيامبر را تكذيب كردند و بر رسالت بزرگى فروختند و سببهاى آن چنين بود:1- آنها به پيامبر به نظر مادّى مىنگريستند چه كسى را مىخواستند كه صاحب مال و مقام باشد، امّا اگر پيامبر نظير آنها بود، مىپنداشتند كه اگر از او اطاعت كنند زيان خواهند ديد، و فراموش كرده بودند كه ارزش حقيقى انسان به داشتن ارزشهاى معنوى و كردار و رفتار شايسته و در نتيجه به اذن خداست.2- گردنه استكبار بود كه دوّمين گردنه و مانع در راه ايمان به رسالتهاست: شك در رستاخيز، از اين رو گفتند: او شما را به رستاخيز پس از مرگ و بعد از آن كه خاك و استخوان شديد وعده مىدهد. براستى كه اين وعدهاى