تفسیر هدایت جلد 8
لطفا منتظر باشید ...
كسانى كه رهبرى الهى را انكار مىكنند منحرفند، و بر آنهاست كه در ايمانشان شك و ترديد كنند، زيرا اگر واقعا مؤمن بودند نسبت به كسى كه خدا بر آنها گماشته تسليم مىشدند و رهبرى او را مىپذيرفتند و زندگى خود را بر حسب فرمان خدا برنامهريزى مىكردند نه بر حسب پايبندى به گذشته، البته اصالت (اصول گرايى) نيكوست امّا نه به حساب بدعت گذارى در حدود موضوعى واقعى.[26] «قالَ رَبِّ انْصُرْنِي بِما كَذَّبُونِ- گفت: پروردگارا، اكنون كه مرا تكذيب مىكنند ياريم كن.»در واقع اطمينان آن پيامبر به حتمى بودن پيروزيش، و تأييدش از جانب خدا بود كه او را واداشت چنين دعايى كند، و اگر اين بر چيزى دلالت داشته باشد همان دلالت بر وجود ايمان مطلق به خدا نزد پيامبران و انبياء و اولياء است.[27] وقتى نوح از قوم خود كفر و انكار را احساس كرد از خدا يارى خواست تا به آنها نشان دهد و برايشان روشن سازد كه در عمل نماينده و مظهر ولايت الهى است، پس يارى بدو رسيد، و اين دلالت بر آن دارد كه هر چه فشارها بر مأمور رسالت بيشتر شود و او به وظيفه خود در اصلاح ادامه دهد همان قدر پيروزى و يارى خدا نزديكتر مىشود، و پيروزى خدا به كسى كه عوامل ذاتى و مادّى بدو كمكى نمىكند، به شرط آن كه نهايت كوشش خود را به كار برد، بدو نزديك است.يارى خدا همواره به صورت غرّشها و زلزلهها نمىآيد، بلكه بخشى از آنها بر دست مؤمنان جارى مىشود. مگر نه پروردگارى كه فرمان داد آسمان و زمين طوفانى هولناك پديد آورند مىتوانست براى نوح كشتيى بيافريند، و سپس بدو فرمان دهد كه بر آن سوار شود؟ ولى او اراده كرد كه نوح نيز خود در نجات خويش و كسانى كه با او ايمان آوردهاند مشاركت و همكارى كند.در احاديث آمده است كه پس از آن كه نوح به درگاه پروردگارش دعا كرد جبرئيل براى او دانههايى خرما آورد و بدو گفت: نجات تو در اين است، آنها را بكار. وى آنها را كاشت تا درخت خرما شد و پس از سى سال بدو فرمان داد كه