تفسیر هدایت جلد 8
لطفا منتظر باشید ...
مجادله مىكند ...»و مىگويد: آيا خدا قادر است كه مردگان را برانگيزد؟ يا چنين كند؟ و براى چه؟ما از اين آيه در مىيابيم كه: ايمان به رستاخيز فرع ايمان به خدا و به نامهاى او از جمله قدرت و حكمت (قدير و حكيم) و بلكه ايمان به ديگر حقايق دين است كه همه فرع شناخت نسبت به خداست، شناختى كه مىسزد او را با عظمتش و حكمتش و مهربانيش به بندگان خود شناخت.«بِغَيْرِ عِلْمٍ وَ لا هُدىً وَ لا كِتابٍ مُنِيرٍ- بىهيچ دانشى و هيچ راهنمايى و هيچ كتابى روشنى بخش.»حقايق اين كلمات كه هر كس بدانها چنگ درزند رستگار مىشود چيست؟الف: دانش، كه همان نور و پرتو خرد است، و همان گشوده شدن حقايق براى دل به نور خداست، بدان درجه كه صاحب خود را از پيروى دليل يا جست و جوى حجّت بىنياز مىسازد.ب: رهيابى و هدايت كه سطحى پايينتر از دانش دارد، مانند كسى كه در بيابانى سرگردان راه مىرود ناگهان نشانهاى را از دور مىبيند كه او را به سمتى كه بايد از آن سمت برود راهنمايى مىكند. تفاوت بين اين دو سطح (ميان دانشمند و رهياب) آن است كه دانشمند نقشهاى مفصّل و با جزئيّات دارد كه مىتواند در رهنوردى خود به سوى خدا بدان اعتماد كند، و از اين رو نيازى به نشانه ندارد، امّا رهياب مانند كسى است كه نورى را كه راه او را روشن مىسازد دنبال مىكند.ج: كتاب روشنى بخش، اگر انسان نه دانشمند باشد و نه رهياب ناگزير در دنبال و به رهنمايى دانشمندى روان مىشود، چنان كه گروهى از مردم در بيابانى پشت سر راهنمايى راه مىپيمايند، و راهنما همان دانشمند است، و اين راهنما مىتواند كتاب باشد كه به هر سو برود و نشان دهد، رهنوردان به دنبالش راه مىپيمايند.