تفسیر هدایت جلد 8
لطفا منتظر باشید ...
وحشتى كه در زير سايه شوم سلطههاى ستمگر داشتند و در برابر آن مقاومت مىكنند تا دولت حق را بر پا سازند.«أَمْناً يَعْبُدُونَنِي لا يُشْرِكُونَ بِي شَيْئاً- به ايمنى. مرا مىپرستند و هيچ چيزى را با من شريك نمىكنند ...»همانا هدف حقيقى از حكومتى كه خدا به انسان مىدهد تسلّط بر گردن مردم نيست، پس آن حكومت به خودى خود هدف نيست، بلكه قصد و حكمت آن همان پرستش خدا و شرك نياوردن نسبت به اوست.براستى فراهم شدن شرايط و امكانات رهايى از فشارهاى شرك آميز بدان نحو كه انسان از دامهاى بندگى گمراه كننده و بندهاى مالى و سلطهاى برهد و آزاد شود، همان بزرگترين نعمتى است كه خداوند به انسان مىبخشد.و معلوم است كه شرك بدان اندازه كه با پرستش طاغوت و سرسپردن به سلطه ستمگر يا به پرستيدن مال و زمين و نژاد و غيره ... محقّق مىشود، با پرستش بت تحقّق نمىيابد.رد كردن شرك در واقع رد كردن ارزشهايى است كه شرك از آنها تغذيه مىكند و نيرو مىگيرد، و شايد اين همان چيزى است كه ما در تعبير قرآنى آن را ملاحظه مىكنيم، كه خداى تعالى نگفته است «لا يشركون بى (شخصا)- شخصى را شريك من نمىسازند» بلكه عبارت به طور اطلاق ادا كرده و گفته است «شيئا چيزى را» كه اعمّ از اشخاص و اشياء است، و اين از آن روست كه كسى كه به طاغوت سر مىسپارد جسم او را نمىپرستد بلكه عصاى زرّينى را كه به دست اوست و قدرتى را كه زير سلطه اوست مىپرستد، و همچنين است كسى كه به توانگران سر مىسپارد، در واقع به درهم و دينار و نقدينه سر مىسپارد و تسليم مىشود.«وَ مَنْ كَفَرَ بَعْدَ ذلِكَ فَأُولئِكَ هُمُ الْفاسِقُونَ- و آنها كه از اين پس ناسپاسى كنند، نافرمانند.»پس هنگامى كه سلطه سياسى شرعى بر پا شد، هر كس كه ناسپاسى كند