تفسیر هدایت جلد 8
لطفا منتظر باشید ...
بدان عمل مىكنند و از طريق آن شخصيّت بهشتيان ساخته و پرداخته مىشود.پس به وسيله قرآن حق از باطل و خير از شرّ شناخته مىشود، و هر كه بدان هدايت شود، بدو فرقان (يا ملكه تميز بين حق و باطل) را مىدهند، و از لحاظ قانونگذارى و تشريع به درجه ولايت بر مردم ارتقا مىيابد، تا آنجا كه خداوند او را در زمين خود جانشين مىسازد، نه به خاطر ويژگى ذاتى، بلكه بدان سبب كه او- بيشتر از ديگران- رسالت خدا را در رفتار و اقدامات خود مجسّم مىكند و شكل مىبخشد، هم چنان كه به سطح ولايت تكوينى فرا مىرود، زيرا اصول رسالت را بر خود تطبيق داده چندان كه بدو قدرت مىبخشد زمين و آنچه را در آن است رام و مسخّر كند.وقتى آيات اين سوره مبارك به كلمه «تبارك» كه معنى تكامل در زندگى مىدهد آغاز مىشود، براى آن است كه به حقيقتى بزرگ اشاره كند كه براى انسان به عنوان مسئول زندگى و سرنوشت خويش حائز اهميّت است، پس اگر روزى آرزوى تكامل داشت و خواست بدان برسد، بايد اين حقيقت را درك كند، و گرنه از رسيدن بدان هدف بزرگ ناتوان خواهد شد.آن حقيقت اين است كه انسان خود قدرت ذاتى بر تكامل ندارد و راهى براى كسب آن نيست مگر با پيوستن به سرچشمه و منبع تكامل و بركت كه همانا رحمت خداست- جلّ شأنه- از طريق چنگ زدن به ريسمان او كه از آسمان به سوى زمين كشيده شده، و همان قرآن است كه انسان را به سوى مدارج كمال بالا مىبرد، و نيروهاى خيرآفرينى را كه پروردگار ما در نهاد او وديعه نهاده مكشوف و آزاد مىسازد.از اين رو مىبينيم كه اين كلمه سه بار يا بيشتر به عبارتهاى گوناگون در اين سوره آمده است، كه روند آن در نخستين از انسان مىخواهد درنگ كند تا معلوم دارد كه هدف بنيادى از وحى همان بيم دادن و هشدار است، زيرا انسان براى دفع شر از خود نزديكتر و راغبتر است تا جلب خير، پس اگر بداند كه دشمنى مىخواهد حريم خانه او را بشكند مىبينى كه براى آماده شدن به قصد دفاع به تكاپو در مىآيد،