تفسیر هدایت جلد 8
لطفا منتظر باشید ...
مصلحت و خواسته زودگذر در راه هدفى مقدّس كه همان خشنودى خداست دست بكشد، آن زمان است كه طاغوت ديگر نمىتواند حتى يك لحظه بر تخت قدرت باقى بماند، زيرا عوامل سرنگونى او در ضمير انسان و جامعه و قوانين زندگى موجود است.مراد از خدايان دروغين و بر ساخته تنها حكمرانان نيستند بلكه بيشتر مراد از اين كلمه هر چيزى است كه انسان آن را تا حدّ پرستش مقدّس مىانگارد، خواه اين امر در حكمرانى چون فرعون تجسّم يابد، يا در قبيلهاى چون قريش، يا نژادى چون يهود، يا اقليم يا حزب يا آنچه بدين مىماند.شايد در نادانيهاى گمراهى خيال انسان اين تصوّر را براى او پديد آورد كه وطن چيزى است قائم به ذات، يا درفش ساخته شده از پارچه است كه سرزمين و انسان را حفظ و حمايت مىكند، و بدين سان آدمى تصوّر مىكند كه تكّه پارچهاى كه وجودش چيزى نيست جز رمز و نشانهاى از محبّتى كه در دلها نسبت به وطن نهفته است، اصالت دارد.پس هر گاه وطن دوستى دستمايه دشمنى و كينه نسبت به وطن ديگران شود، يا فداكارى براى آن مايه خشم و عداوت بدون حق بر ضد ديگران گردد، بدين ترتيب خدايى مىشود كه سواى خداى يگانه مىپرستندش.بشر به سرشت خود درك مىكند كه در عالم هستى خدايى به جز خداى يكتا وجود ندارد، و همو آفريننده وى است، و قوانين او را وضع و مقرّر مىكند، و بر او تسلّط مطلق دارد، و براستى هموست كه پيامبر خود را به رسالت فرستاده كه آن قوانين را بيان و آشكار مىكند، اما انسان به دعوتهاى شيطان و نفس كه پس از تبلور و تجسّم در عالم واقعيّت خارجى به صورت خدايانى تقديس شده در آمدهاند، پاسخ مثبت مىدهد.اگر انسان لحظهاى درنگ كند و پيش خود بينديشد، و دعوتهاى شيطان، و فشارهاى نفس را بر پرتو سرشت و خرد عرضه كند، به يقين حتما تيرگى انحراف از دلش بر طرف مىشود، و بيگمان در مىيابد خدايانى كه سواى خداى يكتا مىپرستد