تفسیر هدایت جلد 8
لطفا منتظر باشید ...
و اين براى آن است كه پايه آن بهانه و توجيه همان تكيه بر ارزشهاى مادّى بود، غافل از اين كه آن ارزشها متلاشى و نابود مىشود و روزى كه در آخرت كمال نياز را بدان دارند، احتياج مبرم آنها را بر طرف نمىكند، و حتى در دنيا نيز اگر پردههاى فريفتگى از هم بدرد و از بين برود نيز آن اعتبارات بىارزش مىشود.«وَ يَوْمَ يَحْشُرُهُمْ وَ ما يَعْبُدُونَ مِنْ دُونِ اللَّهِ فَيَقُولُ أَ أَنْتُمْ أَضْلَلْتُمْ عِبادِي هؤُلاءِ أَمْ هُمْ ضَلُّوا السَّبِيلَ- روزى كه آنان را با چيزهايى كه سواى خداى يكتا مىپرستيدند به محشر گرد آورد و سپس پرسد: آيا شما اين بندگان مرا گمراه مىكرديد، آيا آنها خود راه را گم كرده بودند؟» اين پرسش متوجّه تمام كسانى است كه در گمراهى مردم شريكند، مانند روزنامه نگار مزدور، و سلطان ستمگر و عالمان دربارى. و پيداست كه وابستگى به رهبرى جاهليّت از عوامل كفر نسبت به پيامبر بوده كه رهبر بر حق عرصه روزگار به جاى رهبريهاى گمراه كننده است، و از اين رو قرآن ضرورت رهايى از آن رهبريهاى فاسد و ولايتهاى جاهليّت را براى فراهم ساختن زمينه ايمان به وحى ضرورى شمرده است.[18] «قالُوا سُبْحانَكَ- گفتند: منزّهى تو ...»تويى تسبيح و تقديس شده و منزّه از هر شريكى.«ما كانَ يَنْبَغِي لَنا أَنْ نَتَّخِذَ مِنْ دُونِكَ مِنْ أَوْلِياءَ- ما را سزاوار نبوده است كه جز تو كسى را به يارى گيريم ...»پس ما به نوبه خود نيز بندگان توييم، چگونه ممكن است كه خدايانى بوده باشيم؟آن گاه قرآن حكمت آموز عامل حقيقى شرك و وابستگيهاى جاهليّت را بيان مىكند، و گويد:«وَ لكِنْ مَتَّعْتَهُمْ وَ آباءَهُمْ حَتَّى نَسُوا الذِّكْرَ- تو خود آنها و پدرانشان را برخوردار ساختى. چنان كه ياد تو را فراموش كردند ...»تويى كه با نعمتهايت كه آزمونى بود آنها را سرگرم كردى، چنان كه ياد تو