تفسیر هدایت جلد 8
لطفا منتظر باشید ...
را ديدند مسخرهات كردند كه آيا اين است آن پيامبرى كه خدا بر ما مبعوث كرده است؟» اين كيست كه ما از او پيروى كنيم، يا به هشدارش پاسخ دهيم؟[42] چه قدر آنان در نادانى و گمراهى غرق شده بودند كه نزديك بود وحى به دلهايشان برسد و چيزى نمانده بود كه انوار هدايت پردههاى لجاج را در ضميرشان از هم بدرد، ولى هم چنان به پرستش خدايان خود ادامه دادند، و با عناد و انكار در گمراهى پافشارى كردند، و هدايت را گمراهى انگاشتند، و پافشارى بر گمراهى را مقاومت و صبر بر حق پنداشتند، واى بر آنان كه چه قدر كافر بودند كه گفتند:«إِنْ كادَ لَيُضِلُّنا عَنْ آلِهَتِنا لَوْ لا أَنْ صَبَرْنا عَلَيْها وَ سَوْفَ يَعْلَمُونَ حِينَ يَرَوْنَ الْعَذابَ مَنْ أَضَلُّ سَبِيلًا- اگر به خاطر خدايانمان سرسختى نمىكرديم نزديك بود كه ما را از پرستش آنها گمراه كند. چون عذاب را ببينند خواهند دانست چه كسى گمراهتر بوده است.»[43] در واقع منشأ اين گردنه (و مشكل روانى) گردنه ديگرى است كه با تغيير محور انسان از مقياس شمردن ارزشها به ارج نهادن به خواهشها حاصل مىشود، آدمى به جاى خردش از هواى نفسش پيروى مىكند و اين پيروى او را چنان مىكند كه حق را از باطل تميز نمىدهد.براستى پرستش خواهشها و هواهاى نفسانى پايه كفر انسان است، زيرا- در آن حال- مقياسش در ارزيابى زندگى شهوتهاى او (يعنى دوستى و دشمنى او) خواهد بود نه دانش و خردش، از آنجا كه فلان نزد او محبوب است پس خوب است و افكارش درست است و از اين رو از او پيروى مىكند، و از آنجا كه فلان مورد تنفّر اوست، پس پليد است و تمام افكارش خطا و رفتارش منحرف است.«أَ رَأَيْتَ مَنِ اتَّخَذَ إِلهَهُ هَواهُ- آيا آن كس را كه هواى نفس خود را به خدايى گرفته بود ديدى ...»اكنون به روشنى مىبينيم كه پايه پيوستگى و وابستگى و طرفدارى در