تفسیر هدایت جلد 8
لطفا منتظر باشید ...
فرو مىرود.در اينجا اساس خطا در محور مورد اعتماد براى ارزيابى واضح مىشود، آيا محور درست اين است كه هر چه تو دوست دارى حق است؟ يا حق چيزى است كه مىسزد تو آن را دوست بدارى؟«أَ فَأَنْتَ تَكُونُ عَلَيْهِ وَكِيلًا- آيا تو ضامن او هستى؟» چنين انسانى را شفاعت شفاعت كنندگان سودى نمىدهد، و پيامبر خدا از او شفاعت نمىكند، گرچه هفتاد بار براى او استغفار كرده باشد، زيرا به ارزشها پشت كرده و از هواى نفس پيروى نموده است.[44] آن كس كه خردش را به خاطر خواهش خود رها مىكند، و حق را به خاطر آنچه دوست يا دشمن مىدارد فرومىگذارد، خود را گمراهتر از چارپايان مىسازد، زيرا چارپايان مقدارى شعور و فهم دارند كه بر آن تكيه مىكنند و از آن كناره نمىگيرند، بدين جهت نديدهايم كه چارپايان روزى وارد دوزخى از آتش شوند، يا به سبب دوست داشتن آن گزندش را پيروى كنند، ولى انسان چيزهايى را به كار مىگيرد كه او را مىآزارد و از چيزهايى پيروى مىكند كه بدو زيان مىزند.«أَمْ تَحْسَبُ أَنَّ أَكْثَرَهُمْ يَسْمَعُونَ أَوْ يَعْقِلُونَ- يا گمان كردهاى كه بيشترشان مىشنوند و مىفهمند؟» هرگز، براستى كه آنها دانش را نمىشنوند، و اگر هم بشنوند بدان نمىانديشند، و بىدانشى هستند كه آن را از ديگران بهره جويند، و بىخردى كه خود آن دانش را با كوشش به دست آورند.«إِنْ هُمْ إِلَّا كَالْأَنْعامِ- اينان چون چارپايانى بيش نيستند ...»و اين نتيجه پيروى آنها از هواى نفس است، كه آنها را چنان ساخته كه مقياسهايشان را تبديل كنند و به جاى آن كه حق را دوست بدارند آنچه را دوست مىدارند حق مىانگارند.يك پرسش باقى است:كدام برترند، چار پايانى كه از شعور اندك خود پيروى مىكنند، يا افراد