تفسیر هدایت جلد 8
لطفا منتظر باشید ...
براى توست، به نام خدا و به خدا، و خدا بزرگتر از همه هستى است (اللَّه اكبر)، بار الها از من بپذير» «15».فايده اين شعائر آن است كه كمالات روحى و معنوى را مىافزايد.«فَإِذا وَجَبَتْ جُنُوبُها- و چون پهلوهايشان بر زمين رسيد ...»يعنى چون پس از نحر شدن بر زمين در غلتيدند به گونهاى كه پهلويشان كاملا بر خاك قرار گرفت، كنايه از پايان جنبش و نشان بيحركتى كامل.«فَكُلُوا مِنْها وَ أَطْعِمُوا الْقانِعَ وَ الْمُعْتَرَّ- از آنها بخوريد و فقيران قانع و گدايان را بخورانيد ...»دو كلمه «القانع و المعترّ» دلالت بر دو معنى دارند كه عبارت است از فقير و مسكين. فقير آن است كه قوت و آذوقه يك سال خود را ندارد، امّا مسكين آن است كه فقر و نادارى او را خانه نشين كرده و فقر و نيازمندى او از آن يك سختتر است.اصل كلمه قانع همان فقيرى است كه بدانچه بدو دهى قانع و خرسند است، پس او چنان كه پروردگار سبحان در آيهاى ديگر گفته است: (تحسبهم اغنياء من التعفّف) «16» آنان را از آن روى كه خويشتن دارند توانگران پندارى. در حالى كه اصل كلمه معترّ كسى است كه از گدايى خوددارى نمىورزد. اين كلمه مشتق است از «عرّ» كه مرض جربى است كه به پوست شتر مىرسد، و معترّ گويى چنان است كه اين بيمارى به صورتش زده و پوست چهرهاش را افكنده، كه كنايه از رفتن آبرو و عدم شرم نزد اوست. و در روايتى آمده كه معترّ كسى است كه از تو چيزى مىطلبد ... و سؤال نمىكند. و در حديثى ديگر از ابى عبد اللَّه الصّادق- عليه السّلام- آمده است:«قانع كسى است كه بدانچه بدو دهى خرسند مىشود و خشم نمىگيرد و