تفسیر هدایت جلد 8
لطفا منتظر باشید ...
قبايل عرب غير اهل مكّه وجود نمىداشت. زيرا كسانى كه به اينان ظلم كرده بودند غير از آنها بودند، و اگر تنها بدين سبب كه اهل مكّه بنا حق مهاجران را از خانه و اموال خود بيرون كرده و دور راندهاند به مهاجران اجازه جنگ با اين ظالمان داده مىشد آن گاه اين آيه فرضش نسبت به كسانى كه بعد از ايشان مىآمدند منتفى مىشد زيرا از آن ظالمان و مظلومان مشمول آيه كسى در جهان باقى نمانده بود و فرضش از مردم نسلهاى بعد كه حتى يك تن از آن ظالمان و مظلومان نخستين در ميانشان نبود برداشته مىشد. پس نه چنان است كه تو پنداشتى و نه بدان گونه كه ياد كردى بلكه مهاجران از دو جهت ستم كشيدند يكى ظلم اهل مكه به ايشان با اخراج آنان از خانهها و اموالشان كه اينان به نوبه خود با اجازه خدا با آنها جنگيدند، و ديگرى ظلم خسرو و قيصر و جز آنها از قبايل عرب و غير عرب بر اموالى كه در دست اينان بود و مؤمنان به داشتن آن اموال سزاوارتر از آن غاصبان بودند، بنا بر اين با اجازه خداى تعالى در اين مورد نيز با آنها جنگيدند «25».به دليل اين آيه مؤمنان هر زمان مىجنگند و در واقع خدا به مؤمنانى كه بدانچه ذات متعالش توصيف كرده از شرايطى كه خدا در ايمان و جهاد بر مؤمنان شرط نموده اجازه داده است و هر كس بدان شرايط آراسته باشد و قيام و اقدام كند مؤمن است، و همو مظلوم است و بدين معنى مجاز و مأذون به جهاد است، و هر كه بر خلاف اين باشد ظالم است و از مظلومان نيست و اجازه جنگ و نهى از منكر و امر به معروف ندارد زيرا شايسته اين امور نيست و همچنين اجازه ندارد مردم را به خداى تعالى فرا خواند زيرا مثل آن ديگرى جهاد نمىكند كه بدو امر شده مردم را به خدا فرا خواند و نيز مجاهدى نيست از آن گونه كه خدا به مؤمنان امر به جهاد در راه خود داده است، بلكه جهاد بر ضدّ او و جلوگيرى او را از آن فرمان داده. و نيز از