تفسیر هدایت جلد 8
لطفا منتظر باشید ...
قريهها در آمد كه مشغول ستم بودند.خداى سبحان طبيعت را چنان آفريده است كه با انحراف و جرم سازگارى ندارد، از اين رو زمانى صبر مىكند و سپس- هنگامى كه خدا بخواهد- از خشم و غضب منفجر مىشود تا امور به حدّ متعارف و نصاب خود باز گردانده شود.«فَهِيَ خاوِيَةٌ عَلى عُرُوشِها» يعنى با وجود سلامت بناها و آباديش از ساكنان خود خالى است. «و بئر معطّلة» چاهى است كه هم چنان آب دارد ولى بىاستفاده و بىتجديد آب مانده است. امّا «و قصر مشيد- كاخ بلند» نشان از بناهاى شاهان و حكمرانان بيدادگر دارد كه خود رفتند و كاخهايشان در نزد خدا سودى به حالشان نكرد.آن قوم هلاك شدهاند و خانهها را در آن آبادى وانهادند و از ساكنان خالى شده، و سقفهايش فرو ريخته، و چاهى كه محور تمدّن در صحرا بود و صاحبش سرور مردم محسوب مىشد، پس از آن كه مركز جذب اشخاص و موجب زد و خوردها بود عاطل و باطل مانده، در حالى كه كاخهاى بلند كه افراشته و گچكارى شده بودند به نشانه فنا و نابودى اهل و ساكنان خود تهى ماندهاند.در احاديث آمده است كه عالم خاموش، همان چاه متروك است و عالم گويا همان كاخ بلند، «27» و شايد مناسبت ميان اين تأويل و آن تفسير تنها مجرّد تشبيه نباشد، بلكه نيز براى آن است كه هلاك ستمگران به تعطيل علم است و اين امر با استفاده نكردن از عالم خاموش «بئر المعطّلة» و عالم گويا «القصر المشيد» صورت مىگيرد.مىبينى قرآن چگونه اين حقايق را به صورتى بديع مصوّر مىكند بدان سان كه اگر قلم مويى برگيرى و آن را بكشى كاملترين سايه و روشنهاى بيانگر اين انديشه و رساترين تعبير از زير دستت بيرون مىآيد. هم اكنون قلم مويى بردار و بكوش كه روستايى تهى را با بناها و خيابانهايش بكشى، آن گاه چاهى را بكش