محی الدین در آینه فصوص جلد 1

اینجــــا یک کتابخانه دیجیتالی است

با بیش از 100000 منبع الکترونیکی رایگان به زبان فارسی ، عربی و انگلیسی

محی الدین در آینه فصوص - جلد 1

مرتضی رضوی‏

| نمايش فراداده ، افزودن یک نقد و بررسی
افزودن به کتابخانه شخصی
ارسال به دوستان
جستجو در متن کتاب
بیشتر
تنظیمات قلم

فونت

اندازه قلم

+ - پیش فرض

حالت نمایش

روز نیمروز شب
جستجو در لغت نامه
بیشتر
لیست موضوعات
توضیحات
افزودن یادداشت جدید

ناگاه هر دو متوجه شدند كه مرشد پشت سرشان است و گفتگوي‌شان را مي‌شنود.

ديگر اسماعيل نتوانست با مرشد روبه‌رو شود و رشته ارادت قطع شد و از آن به بعد مغازه اسماعيل رونق گرفت.

3- قيصري چند حديث نيز آورده است:

الف: عبدالله بن مسعود مي‌گويد: «لقد كنّا نسمع تسبيح الطعام وهو يؤكل»: تسبيح غذا را مي‌شنيديم در حالي كه خورده مي‌شد.

توضيح: اين سخن ابن مسعود خواه پذيرفته شود و خواه مردود شود، ربطي به موضوع بحث آيه ندارد زيرا ناقض پيام آيه است در همان حال كه ابن مسعود غذا مي‌خورد اگر قرآن را باز مي‌كرد مي‌ديد كه مي‌گويد: «لاتفقهون تسبيحهم».

اگر انتساب اين سخن به ابن مسعود پذيرفته شود و نيز سخن خود او هم در اين مسئله بس بزرگ پذيرفته شود، بايد گفت لابد اين ماجرا در حضور رسول اكرم صلّى الله عليه وآله وسلّم و با معجزه آن حضرت رخ داده است كه يك روي‌داد موردي است و ربطي به تسبيح مستمر اشياء جهان ندارد، مانند دانه شن كه در دست آن حضرت شهادتين را گفت.

در مجلد اول، اين مسئله مشروحاً بحث شده است.(1)

ب: «انّ المؤذّن يشهد له مدي صوته من رطب ويابس».

اين حديث مربوط به محشر و آخرت است و ربطي به موضوع بحث، ندارد.

البته بحث جالبي دارد كه در «تبيين جهان و انسان» بخش معادشناسي توضيح داده‏ام.

و اگر مراد قيصري اين است كه جمادات نيز روح دارند و زنده و باهوش هستند، اشكالات اين بينش و بطلان آن در مجلد اول به شرح رفت.(2)

ج: مي‌گويد: «قال على (عليه السلام): كنت مع رسول الله‏ صلّى الله عليه وآله وسلّم بمكة فخرجنا في بعض نواحيها، فما استقبله حجر ولاشجر الا وهو يقول: السلام عليك يا رسول الله».

اين نيز معجزه است و در جلد اول فرق معجزه در اشياء، با تسبيح اشياء توضيح داده شد.

و خلاصه اين كه غير از فرشته وانسان وجن، موجود جانداري كه بدليل جاندار بودنش تسبيح كند، وجود ندارد.

و تسبيح مورد بحث يك نوع تسبيح تكويني است كه نوع و حقيقت آن را نمي‌دانيم و تا قيامت هم نخواهيم دانست زيرا اين، نقض آيه است.

4- محي‌الدين در آخر باب 12 فتوحات مكيه گفته است: آن چه جماد و نبات ناميده مي‌شود به نظر من همگي داراي روح هستند و اين روح‏ها از نظر غير اهل كشف، مخفي هستند.

آنان اين روح را حس نمي‌كنند آن طور كه روح حيوان را حس مي‌كنند.

اما همه جماد و نبات در نزد اهل كشف «حيوان ناطق» هستند بل «حي ناطق» هستند.

ليكن تنها يك موجود كه به نوع ويژه‏اي جسمش با روحش ممزوج شده، انسان ناميده مي‌شود.

و «نحن زدنا مع الايمان بالاخبار الكشف»: وما كشف را به ايمان به اخبار افزوديم.

من شنيده‏ام كه سنگ‏ها ذكر خدا مي‌گويند به چشم خود ديده‏ام، به زبان گويا كه گوشم مي‌شنيد، سنگ‏ها با من سخن مي‌گفتند سخن گفتن عارفانه در جلال خدا كه هر انسان توان درك آن را ندارد.

/ 611