محی الدین در آینه فصوص جلد 1
لطفا منتظر باشید ...
خواجه نصير مرد دانشمند و مخالف با تصوف، با هوشمندي كامل دست متحد پاپ (رهبر دين محبت!) و مغول را شناخت و براي قطع اين پيوند اقدام كرد.اقدامي كه بايد گفت اسلام را نجات داد.او با تدبيرهاي دقيق و رفتار حساب شده غول وحشي مغول به نام هلاكو را كاملاً مهار كرد.درست در آن زمان كه خاندان پولو در دربار قوبيلاي بودند نماينده او (هلاكو) را در ايران به اسلام و با نبوغ خود با دقيقترين روش اطرافيانش را نيز به اسلام تشويق ميكرد، بدون اين كه نامي از مذاهب درون اسلام ببرد.زيرا او در آن زمان در انديشه نجات اسلام بود همان طور كه ائمه طاهرين (عليهم السلام) چنين بودند و براي پيروزي لشكريان خلفا بر غيرمسلمانان دعا ميكردند.خواجه در اين كار موفق شد حتي گفتهاند هلاكو در آن سن و سال ختنه هم شد.بگذار برخي از سطحيگراهاي مصري، بر عليه خواجه نصير بنويسند كه او بود هلاكو را آورد و خلافت را برانداخت.اينان نميفهمند كه اگر خواجه نصير نبود آيا خلافت پوسيده و تصوف زده باقي ميماند؟ هلاكوي شمنپرست مسيحي شده به بغداد حمله نميكرد؟! اينان مانند اسلاف سقيفيشان و امويشان همه چيز را معكوس ميبينند.اگر خواجه نصير نبود نه تنها باز بغداد و خلافت سقوط ميكرد، بل اروپائيان پيرو دين محبت(!) به دست مغول، اسلام را ريشه كن ميكردند، كه خواجه نصير ناكامشان گذاشت.هانري كربن محيالدين عصر ما، آمد و درست جرياني را كه ابن عربي به راه انداخته بود از نو احياء كرد.اينك پس از مرگ هانري كربن افرادي از خودمان درگستره وسيع، همان كار را انجام ميدهيم.خدايا دانشجويان ما و طلاب ما سخت نيازمند يكي دو تا خواجه نصير هستند.خواجه آن روز آماج تهمت برخي از علما قرار گرفت در اين عصر نيز كربن در كتابش سعي ميكند او را نيز باطنگراي محض و صوفي ارسطوئي تام، معرفي كند تا مبادا علماي اسلام بر خواجه تأسي كنند.يكي از علماي سني آن زمان كه خود فارغ نشسته نه در قبال صليبيان كاري ميكرد ونه در قبال مغول، در نامهاي به خواجه نوشت «ايّها الكلب تو خلافت را برانداختي» خواجه در جوابش مظلومانه نوشت: آخر من روي دو پا راه ميروم، سگ روي چار پا، من سخن ميگويم و سگ سخن نميگويد و...امروز هم اين گونه افراد در مصر و...بر عليه خواجه مينويسند.