محی الدین در آینه فصوص جلد 1
لطفا منتظر باشید ...
امّا قيصري در اين جا به طور ندانسته به حقيقت اعتراف كرده است: «افتي الجنيد بقتل الحلاج رضي الله عنهما».
اگر پرسيده شود: هم جنيد و هم حلاج هر دو صاحب كشف و شهود بودهاند.
يكي با كشف و شهودش دقيقاً دريافته بود كه شعار «انا الحق» عين حقيقت است، و ديگري نيز با كشف و شهود دريافته بود كه هر كس «انا الحق» بگويد بايد اعدام شود؛ زيرا بر عليه حقيقت سخن گفته و برخلاف حقيقت باور كرده است.
اكنون كداميك از اين دو كشف حقيقت، درست است؟ آيا «حقيقت» دچار كثرت است!؟!.
توجه كنيد: دقيقاً هم توجه فرمائيد: اينان همه واقعيات را فداي «وحدت» كرده و انكار ميكنند كه: وجود، موجود، حق، حقيقت همه يك و واحد است.
امّا اين وحدتخواهي و كثرتستيزي چون غلط است، سر از كثرت در ميآورد آن هم «كثرت حقيقت» و «كثرت حقانيت»!!! هم حلاج مقتول، لايق «رضي الله عنه» است و هم جنيد قاتل.
اينان هر قاتل و مقتول را با هم، و نيز هر كس و ناكس را مومنِ واصل، و فاني في الله ميدانند حتي بتپرستانِ قوم نوح را، مگر پيروان قرآن و اهل بيت (عليهم السلام).
لا حول ولا قوّة الا بالله.
من به شش كشور آسيائي و هشت كشور اروپائي مسافرت كردهام، هيچ ملتي را نديدم به قدر ده درصد مردم شيعة ايران دچار تهاجمات فكري و فرهنگي، آن هم از نوع ناجوانمردانهاش باشد.
فرقههاي متعدد تصوف كلاسيك، بابي، بهائي، باند فروغي (ايرانِ باستان پرستانِ ضد ايران باستان، در واقع بازيچگان دست اروپائيان مغرض)، ليبراليسم وارداتي از غرب، به ويژه صدرائيان اين صوفيان نو پديد و زنده كنندگان مسلك محيالدين اين اولين نسخه سياسي تهاجم فرهنگي در تاريخ اروپا، به جان تشيع و مردم شيعه افتادهاند.
آخر اين تهاجمات چه خواهد بود، خدا ميداند.
البته انسان عاقل نيز ميتواند پيشبيني كند.
ادامه تحريف
قبل از سخن محيالدين آيه را كه او تحريف ميكند از خود قرآن و سوره نوح ببينيم: ربّ اغفر لي ولوالديّ و لمن دخل بيتي مومناً و للمومنين و المومنات و لا تزد الظالمين الا تباراً: (نوح گفت) پروردگارا بيامرز مرا و پدر و مادرم را، و هر كس را كه در آيد به خانة من و مؤمن باشد.
و بيامرز مؤمنين و مؤمنات (طول تاريخ بشر) را و نيفزاي بر اين ظالمان (قوم) مگر هلاكت را.