ماهيگيري با سمپاته: نميدانم ماهيگيري به وسيله «مرگ ماهي» را از نزديك ديدهايد يا نه.مرگ ماهي غوزههاي ريز گياهي است به بزرگي دانههاي نخود، آن را ميكوبند و با خمير مخلوط كرده و به صورت تكههاي ريزِ گرد، باز به بزرگي دانه نخود، به آب مياندازند.ماهي آن را ميبلعد و در اثر مواد آن گياه، كيسه كوچك درون شكم ماهي باد ميكند و نميتواند درون آب بماند.روي آب به اين ور و آن ور، به سرعت حركت ميكند.ماهيگيران آنها را ميگيرند اما يك مشكل رنج دهنده در اين كار است: وقتي كه ماهي در ميان دو دست ماهيگير قرار ميگيرد فوراً ليز خورده و باز به آب ميافتد.ماهيگير بايد دوباره و گاهي چند باره براي گرفتن آن با سرعت تمام انرژي مصرف كند.يك كارگر مبل ساز، در جمع دوستان به ماهيگيري رفته بود، ميبيند مشكل لغزيدن ماهيها دوستان را كلافه كرده است.ميدود كنار لباسهاي خود كه در ساحل گذاشته بود، زيپ ساك ابزار را باز ميكند و دستكش مخصوص را بر ميدارد، ـ دستكشي كه در كف آن جائي تعبيه شده كه سمپاته در آن جاي بگيرد و پايههاي مبل با آن سمپاته زده شود.ـ دست كش به دست وارد آب شده ماهيان را يكي پس از ديگري به راحتي ميگيرد.محيالدين در مقام نگارش به ويژه در فصوص، مانند همان ماهي است، سخت لغزنده، به طوري كه ماهيگير (مخاطب) نميتواند حتي يك لحظه روي آن، درنگ كرده و به شكل و شمايلش نگاه كند.كسي كه ميخواهد اشكالات سخن محيالدين را دريابد (با اين كه خيلي روشن و واضح هستند و به دليل لغزندگياي كه در بالا توضيح دادم) بايد مانند آن آقا سمپاته را فراموش نكند تا بتواند روي جملات او درنگ كند.و گرنه كلاهش پس معركه و عقايدش به آن ور اسلام، خواهد افتاد.ادامه سخن محيالدين را با تكرار تكّه بالا ميآورم:
ـ فعلو المكان كـ «الرّحمن علي العرش استوي».و هو اعلي الاماكن.