ولایت فقیهان و عدالت نسخه متنی
لطفا منتظر باشید ...
در اصل چهارم قانون اساسى چنين آمده است: كليه قوانين و مقررات مدنى، جزايى، مالى، اقتصادى، ادارى، فرهنگى، نظامى، سياسى و غير اينها بايد بر اساس موازين اسلامى باشد. اين اصل بر اطلاق يا عموم همه اصول قانون اساسى و قوانين و مقررات ديگر حاكم است. اين اصل، با آنكه تاكيد دارد كه همه قوانين و مقررات كشور، بايد مطابق با كتاب خدا و سنت معصومين(عليهم السلام) باشد، كسى با اين اصل يا با مجلس خبرگان آنچنان مخالفت علنى و چشمگيرى نكرد، ولى وقتى نوبت به تصويب اصل پنجم يعنى اصل ولايت فقيه رسيد و مساله رهبرى جامعه اسلامى توسط فقيه عالم و عادل و توانا مطرح شد، توطئه هاى گوناگون براى انحلال مجلس خبرگان آغاز گشت و اين، به دليل هراسى بود كه بيگانگان از ولايت فقيه داشتند; زيرا همان گونه كه گفته شد، قانون، به تنهايى و بدون مسؤول اجراء، ترسى ندارد; آنچه براى دشمنان ترس آور است، اجراى قانون خدا توسط رهبر عادل و آگاه مى باشد. كمال دين و تمام نعمت الهى، به داشتن يك ولى عالم و عادل و آگاه به زمان است كه دين و احكام دينى را خوب بفهمد، آن را تبيين كند، به اجرا درآورد، و با مهاجمان و دشمنان دين بستيزد. دين اسلام و ره آورد پيامبر اكرم صلى الله عليه و آله و سلم، پس از اعلام ولايت على بن ابى طالب(عليه السلام) كامل شد:
«اليوم اكملت لكم دينكم واتممت عليكم نعمتي ورضيت لكم الاسلام دينا» (70)
و اين نشانگر آن است كه دين و جامعه دينى، آنگاه مورد رضايت خداوند است كه ولى و رهبر داشته باشد. انقلاب و جامعه اى كه ولى شايسته نداشته باشد، ناقص و بى كمال است; همان گونه كه اسلام بى امام معصوم، كامل و تام نيست. دشمنان، اگر شعار «اسلام منهاى روحانيت » را در آغاز انقلاب مطرح كردند، براى آن بود كه به تدريج رهبرى دينى را از ميان بردارند و با گذشت زمان، تنها يك سلسله قوانين مكتوب و بى روح بماند و آن را به دلخواه خود تفسير و تحريف كنند. زنده بودن اسلام و قوانين اسلامى، فقط با وجود رهبر قانون فهم و عادل و آگاه و قاطع و شجاع امكان پذير است; كه قانون را خوب بفهمد، آن را خوب اجرا كند، و در برابر تهاجم هاى بيگانه داخلى و خارجى، خوب از آن دفاع كند. تلاش هايى كه در زمان حاضر و در جامعه ما مشاهده مى شود كه اسلام را بى حكومت و بى فقاهت معرفى مى كنند، دانسته يا ندانسته، آب در آسياب دشمن مى ريزند و آنان را در اهداف استكبارى و دين ستيزى شان يارى مى رسانند; زيرا همان گونه كه گفته شد، حيات دين، به اجراى آن است و اجراى آن، بدون حاكم و فقيه اسلام شناس عادل و آگاه به زمان و شجاع و مدير و مدبر ممكن نيست.