حاكم اسلامى و ضرورت عصمت
برهان عقلى مى گويد تنها كسى كه بالاصاله حق ولايت و سرپرستى انسان و جامعه بشرى را دارد، خالق انسان و جهان است و از ميان انسان ها، آن كس مى تواند جانشين خداوند باشد و از سوى او بر مردم حكومت كند كه در مقام علم و عمل عصمت داشته باشد; يعنى هيچ خطا و لغزشى از او در علم و عملش رخ ندهد و در اين صورت، علم و عملش مطابق و تابع علم و عمل خداوند خواهد بود. خداى سبحان در قرآن كريم، ولايت بالاصاله و بالذات را منحصر در خود مى سازد و مى فرمايد:«فالله هو الولى » (57) ;
تنها ولى بالذات و اصيل، الله است; البته در آيات ديگر، ولايت را به جانشينان راستين خود نسبت مى دهد; زيرا آنان معصوم بوده، آنچه را كه مى فهمند و انجام مى دهند، همگى مستند به خداى سبحان است و در نتيجه، حاكميت آنان، حاكميت الهى است. اين استدلال عقلى بر ضرورت عصمت واليان امور مسلمين را آيات قرآنى به صراحت تاييد مى نمايد. در سوره «نساء» مى فرمايد: «يا ايها الذين امنوا اطيعوا الله واطيعوا الرسول واولى الامر منكم فان تنازعتم فى شى ء فردوه الى الله والرسول ان كنتم تؤمنون بالله واليوم الاخر» (58) ; يعنى اى كسانى كه ايمان آورده ايد، اطاعت كنيد خدا را و اطاعت كنيد رسول خدا و صاحبان امر از خودتان را; و اگر در چيزى ميان شما نزاع درگرفت، آن را به خدا و رسولش ارجاع دهيد، اگر ايمان به خدا و آخرت داريد. اين آيه كريمه، داراى سه بخش است: در بخش اول كه فرمود: «يا ايها الذين امنوا اطيعوا الله واطيعوا الرسول واولى الامر منكم »، سخن از اطاعت سه مطاع(اطاعت شونده) است; خداوند تبارك و تعالى، رسول اكرم صلى الله عليه و آله و سلم، و اولى الامر. در بخش دوم آيه كه مى فرمايد: «فان تنازعتم فى شى ء فردوه الى الله والرسول »، سخن از مرجعيت دو مرجع يعنى خدا و رسولش به ميان آمده و در بخش سوم آيه كه فرمود: «ان كنتم تؤمنون بالله واليوم الاخر»، تنها سخن از خداوند و ايمان به اوست و اين سير آيه نشان مى دهد كه تثليث(سه گانگى) بخش اول، و تثنيه(دوگانگى) بخش دوم، در حقيقت به توحيد در عبادت و اطاعت بازمى گردد; يعنى هر اطاعتى كه از رسول خدا و اولى الامر مى شود، بازگشتش به اطاعت از خداوند است; زيرا علم و عمل آنان، به دليل عصمتشان، به خداوند مستند است.