جايگاه «اكثريت » در نظام اسلامى
شعار اسلام، با شعار حكومت هاى بشرى و به ويژه غربى، متفاوت است. شعار دين و حكومت اسلامى، پيروى از حق است و شعار حكومت هاى بشرى و دموكراسى، پيروى از «اكثريت ». محور و معيار نظام اسلامى حق است و در اين نظام، هر حقى از ذات اقدس اله كه حق محض است سرچشمه مى گيرد: «الحق من ربك » (42) ; هر گونه حقى كه در طبيعت يا نظام جامعه محقق مى شود، از او نشات مى گيرد و حتى آن كس كه پيام آور وحى الهى است، او نيز منشا حق نيست، بلكه خود او، پيرو حق است و حق هيچ دخل و تصرفى در وحى و قانون الهى را ندارد. خداى سبحان درباره قرآن كريم و رسول اكرم صلى الله عليه و آله و سلم مى فرمايد:«انه لقول رسول كريم وما هو بقول شاعر قليلا ما تؤمنون ولا بقول كاهن قليلا ما تذكرون تنزيل من رب العالمين ولو تقول علينا بعض الاقاويل لاخذنا منه باليمين ثم لقطعنا منه الوتين » (43) ;
فرمود اين قرآن، قول رسول كريم است و نه گفته شاعر و نه گفته كاهن; بلكه از سوى رب العالمين نازل گشته و اگر او(رسول كريم) سخنى را به دروغ بر ما مى بست، او را با قدرت مى گرفتيم و رگ قلب و حياتش را قطع مى كرديم. خداى سبحان در سوره مباركه «نجم » بر اين نكته تصريح مى كند كه نطق و گويش و كلام پيامبر اسلام صلى الله عليه و آله و سلم، نطق و كلام خداست و هر آنچه كه مى گويد، عين وحى و واقعيت است و هيچ گاه از روى هوا و هوس سخن نمى گويد:
«وما ينطق عن الهوى ان هو الا وحى يوحى » (44) . البته در نظام اسلامى، در بعضى موارد و مراحل، «اكثريت » معتبر است و جايگاه خاص خود را دارد كه همان مقام «تشخيص حق » است نه «تثبيت حق »; يعنى حق را وحى الهى تبيين و تثبيت مى كند و در مقام اجراى حق، راى اكثريت كارساز است و گاهى در مواردى كه تشخيص حق دشوار باشد و صاحب نظران با يكديگر اختلاف نظر داشته باشند، راى اكثريت معيار است. منكران وحى و نبوت، با راى اكثريت، اصل حق را ثابت مى كنند; زيرا در نظر آنان، حق همان چيزى است كه اكثر مردم به آن راى بدهند، اما اسلام مى گويد «حق » آن است كه از راه وحى ثابت شده است، ولى در هنگام روشن نبودن آن، اگر اكثر انديشمندان و عالمان دين گفتند كه اين مطلب سخن دين است، تشخيص آنان بر تشخيص اقليت مقدم است.